۰
شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۱۰

تحلیل چند عاملیِ اعتراض‌ها در ایران

محمد آخوندپور امیری
تحلیل چند عاملیِ اعتراض‌ها در ایران
پیرامون وقایع و اتفاقات ایام اخیر می‌توان روزها و شاید ماه‌ها سخن گفت و به بررسی ابعاد مختلف چنین اعتراض‌هایی پرداخت و از منظرهای گوناگون به بررسی و واکاوی آن همت گماشت. امری که اندیشمندان غربی در حوزه نظری، از دهه‌ها پیش در مواجهه با جنبش‌های اعتراضی در جوامع خود بدان پرداخته‌اند، اما در ساحت امر سیاست و اجتماع جامعه ایران تا حدودی این امر مورد غفلت واقع شده است. طبیعی است که زمینه‌های پیدایش و بافت اجتماعی متفاوت هر جامعه، تبیین و تحلیل متفاوتی را در مواجهه با جنبش‌های اعتراضی می‌طلبد.
در مقدمه این یادداشت باید عنوان نمود که به باور نگارنده این سطور، فارغ از علل و عوامل شکل گیری چنین وضعیتی در زمانه کنونی، وقوع این پدیده به گواه اظهار نظر کارشناسان و نخبگان عرصه سیاست و اجتماع امری بدیهی و قریب الوقوع بود. از این باب که تفاوت نسلی و ظهور نسلی که به لحاظ سطح توقعات، اندیشه‌ها و نگاه متفاوت خود (هم در نسبت با نظام حاکم و هم در نسبت با دیگر اقشار جامعه) ضرورت رویکردی متفاوت در برخورد با آنها را به ما نشان می‌دهد.
آنچه که ضرورت آن از اهمیت وافری برخوردار می‌باشد اینکه یک تحلیل گر رویدادها باید بتواند فارغ از تبعات خوب یا بد پدیده‌ها، فارغ از حُب و بغض‌های آنچنانی، به بیان آنچه که ادراک می‌کند بپردازد. هر رویداد، هر بحران و هر پدیده‌ای را باید در چارچوب علل و عوامل عینی و ذهنی وقوع آن مورد بررسی قرار داد که عموماً زمینه‌های پیدایش آن هم به بستری از رویدادهای واقع شده در گذشته باز می‌گردد. طبیعتاً برخود ما با چنین پدیده‌هایی باید به گونه‌ای باشد که نه آن را به اوج اعلی درجات ببریم و نه اهمیت آن را کم جلوه دهیم. این عرصه، محلی برای تبیین رویدادهاست، نه تمجید پدیده‌ها.
نکته اساسی قابل بیان در اعتراض‌های کنونی، برخلاف اصل خود شعار نهفته در آن، دربرگیرنده طیف متنوعی از خواست‌های متفاوت از سوی نسل‌های عموماً جوان می‌باشد. نبود آزادی‌های اجتماعی، افول سرمایه‌های اجتماعی، بحران‌های اقتصادی، بیکاری، نبود افق روشن برای آینده و همچنین بحران هویتی که برآمده از تعدد راه‌های ارتباطی و گسترش فضاهای مجازی و رسانه‌ای در دنیای امروز می‌باشد، تببینی چندعاملی را برای تحلیل اینگونه بحران‌ها می‌طلبد.
عاملیت‌های فردی آنچنان که در گذشته عامل وحدت بخش خواست‌های جمعی بوده‌اند، امروز در اعتراضات کنونی به چشم نمی‌خورد. در واقع یک رویداد دلخراش، محرکی می‌شود تا جمعیتی خودانگیخته عرصه خیابان را مجالی برای بیان اعتراضات خود قرار دهد. از طرف دیگر نهادهای سنتی پیشین اگر چند دهه پیش از پتانسیل مطلوبی در جهت بسیج اجتماعی برخوردار بوده‌اند، امروزه به نظر می‌رسد کارکردهای خود را به مقوله‌های دیگری همچون مدیا و عرصه فضای مجازی داده است. طبیعتا همبستگی اجتماعی در جهان کنونی معلول ساختاری از مفاهیم برساخته همین شبکه‌ها در ذهن جمعی نسل جوان کنونی می‌باشد.
شکاف میان عرصه سیاست و جامعه، پدیده‌ای است که از دهه‌ها پیش با ظهور نسلی متفاوت از گذشته، خود را بر همگان عیان نموده است. خواسته‌های اجتماعی، آنگاه که با ساختارهای قانونی تدوین شده نظام حاکم در تعارضی آشکار قرار گیرد، عاقلانه‌ترین امر ممکن، زمینه‌سازی جهت تغییر سیاست‌ها و رویکردهای ساختاری است که از ابتدای انقلاب تا به امروز بر عرصه سیاست و اجتماع حاکم بوده است.
از طرف دیگر احساس در حاشیه ماندگی برای نیمی از جامعه‌ای که بشدت در پی نهادینه کردن مظاهر مدرنیته در عرصه زندگی شخصی و اجتماعی خود می‌باشد، تبعات جبران ناپذیر بسیاری برای نهاد قدرت به همراه خواهد آورد. طبیعی است که قدرت رسانه و جذابیت شبکه‌های مجازی، امروز بیش از بودجه‌های هنگفتی که صرف نهادهای آموزشی شده است، از کارکردهای تاثیر گذار در مواجهه با نسل کنونی برخوردار بوده است. بنابراین شکل‌گیری جنبش اعتراضی، شکست کلیه برنامه‌های چنین ارگان‌هایی را بشارت می‌دهد.
نتیجه آنکه شکاف نسلی، تعارض میان برداشت ذهنی نسبت به تغییرات جهان کنونی در نگاه حاکمیت و جامعه، ادامه روند عدم حل مسائل تلمبار شده و برخورد سلبی و امنیتی با خواست‌های نسل نوین جامعه، عرصه‌ای از تنش و بحران را مرتباً بازتولید می‌کند که عدم توجه و عنایت لازم به آنها می‌تواند کل ساختار را با چالش‌های عدیده‌ای مواجه سازد.
*دانشجوی دکتری علوم سیاسی*
کد مطلب: 176691
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *