۱
دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۵۷

چرا می روند؟

مصطفي حسين زاده
چرا می روند؟
هر ساله به دفعات بسیاری اعلام می شود که ایران با پدیده فرار مغزها (Brain Drain) مواجه است و تصمیم گیران در فرصت های مختلفی اظهار می دارند که باید شرایط برای بازگشت یا حفظ نخبگان در داخل کشور مهیا شود. بر اساس اعلام سازمان یونسکو (UNESCO)، ایران بیش از دو دهه (بیست سال!) است که در میان بیش از 90 کشور مهاجرفرست دنیا، بیشترین آمار مهاجرت مغزها را دارد. بر اساس این آمار، سالیانه بیش از 150 تا 180 هزار نفر از استعدادهای درخشان ایرانی وطن خود را ترک می کنند. بعد از انقلاب سال 57 به مدت بیش از یک دهه کشور درگیر تجزیه طلبان، گروهک ها و جنگ 8 ساله تحمیلی از سوی عراق بود و فرصت چندانی برای توجه به پژوهش و تحقیقات و اختصاص بودجه و گسترش مراکز تحقیقاتی نبوده است. اما بعد از شروع بازسازی و سازندگی در کشور، تعداد مراکز دانشگاهی دولتی و غیردولتی افزایش چشمگیری داشت اما متاسفانه به دلیل نبود برنامه های کنترل جمعیت موثر در اواخر دهه 50 تا اواخر دهه 60 نرخ زاد و ولد به شکل غیرقابل انتظاری تا 3.9 و حتی 4.2 رسید و این عامل سبب رشد تقاضا برای ورود به دانشگاه ها در کنار عقب ماندگی صنعتی و اقتصادی کشور ناشی از جنگ تحمیلی و درگیری ها با گروهک ها و تجزیه طلبان در دهه اول بعد از انقلاب شد. با توجه به اینکه ظرفیت های موجود دانشگاه های دولتی پاسخگوی نیازهای خیل عظیم مشتاقان ورود به دانشگاه نبود و از طرفی آموزش های ارائه شده متناسب با نیازهای صنعت، بازار و جامعه نبود چندان کاربردی و عملی نبوده و بیشتر متکی بر تئوری ها و حفظ طوطی وار مطالب و مفاهیم می شد که این امر برای کسانی که به دنبال استفاده و پیاده سازی تئوری ها در صنعت و بازار بودند ارضا کننده نبود به همین دلیل این دسته از افراد رو به سوی دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی کشورهای صنعتی و پیشرفته دنیا آوردند. این امر با توجه به استعداد، تلاش و عملکرد بسیار مناسب جوانان ایرانی با استقبال خوبی از سوی محیط های دانشگاهی و آکادمیک و بازار کار کشورهای پیشرفته قرار گرفت. از طرفی دیگر با رشد قارچ گونه مراکز دانشگاهی غیردولتی در سالهای دهه 80 متاسفانه آنچه که مشهود است افت کیفیت آموزش و تاکید و رواج مدرک گرایی در کنار رشد غیرعادی نوشتن مقالات که به منظور گرفتن پذیرش از دانشگاه های داخلی یا خارجی یا برای ارتقای رتبه در دانشگاه ها منتشر می شوند و متاسفانه اگر بعد از 3 یا 5 سال به این مقالات متعدد نگاهی بیندازیم به راحتی قابل مشاهده است که اکثریت غالب آنها موفق نشده اند حتی یک ارجاع را به خود اختصاص دهند (چون کاربردی نیستند و از کیفیت مناسبی نیز برخوردار نیستند و تعداد زیادی از آنها در مجلات و ژورنالهای غیرمعتبر و پولی منتشر می شوند که ارزش علمی چندانی ندارند.) و یا تجاری سازی نشده اند و نمونه صنعتی از آن مقاله، ایده یا پژوهش ساخته نشده است. علاوه بر اینها، وجود رانت و پارتی بازی در جذب هیئت علمی دانشگاه ها در کنار نرخ بالای بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاه ها، وجود رکود تورمی، تعدیل و اخراج نیرو در کارخانجات و تحریم های بین المللی و... دست به دست هم می دهند تا افراد، انگیزه کار و پژوهش در جامعه خود را از دست می دهند و به فکر جلای وطن می افتند. فضای کسب و کار در کشور چندان مناسب نیست. بهره های بسیار بالای وام های بانکی و میزان و حجم بسیار پایین ارتباط تجاری و صنعتی ایران با سایر کشورها و محروم بودن از مزایای عضویت در سازمان تجارت جهانی (WTO)، تکنولوژی قدیمی و ماشین آلات فرسوده صنایع، امکانات ضعیف آزمایشگاه های دانشگاه ها و پژوهشگاه های کشور در کنار دولتی بودن اقتصاد و عمده دانشگاه های کشور و مدیریت متمرکز آنها و... دست به دست هم داده اند تا مانعی بر سر راه رشد سریع اقتصاد، صنعت و پژوهش های کاربردی کشور باشد. از طرف دیگر فقدان درآمد و حمایت های مالی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی و امنیت پایین شغلی برای این افراد، آنها را به سمت مهاجرت سوق می دهد.
مهاجرت و فرار مغزها برای کشورهای مبدا، خسارت بار و برای کشورهای مقصد، سودآور است.
علاج واقعی اقتصاد ایران سپردن کارها، پروژه ها و صنایع به مردم و بخش خصوصی است. همان بخشی که چون به دنبال سودآوری است بهره وری و کیفیت را افزایش، هزینه ها، اتلاف ها و ضایعات را کاهش می دهد و با کاهش اتکای دولت و کشور به درآمدهای حاصل از فروش نفت و افزایش صادرات غیرنفتی و افزایش درآمد حاصل از اخذ مالیات موجب پویایی و رشد اقتصادی و صنعتی کشور می شود. در ضمن تا حدود زیادی مسئله نرخ بالای تورم و بیکاری، رانت جویی و باندبازی را کاهش می دهد که این مهم صد البته نیاز به نظارت دقیق و کارا در تمام بخش ها و سطوح دارد.
کد مطلب: 63030
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *