۲
دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۱۲
گزارشی از مهاجرتهای غیرقانونی

اروپایی شدن به چه قیمتی ؟

سفری بی بازگشت ، یا زنده می مانند و زندگی می کنند و به جایی که آرزویشان بود می رسند؛ یا جان خود را در غربت از دست می دهند؛ این دو راهی است که مهاجران غیر قانونی به صورت قاچاق کشور را ترک می کنند.
اروپایی شدن به چه قیمتی ؟

سفری بی بازگشت ، یا زنده می مانند و زندگی می کنند و به جایی که آرزویشان بود می رسند؛ یا جان خود را در غربت از دست می دهند؛ این دو راهی است که مهاجران غیر قانونی به صورت قاچاق کشور را ترک می کنند.
 به گزارش پایگاه خبری فریادگر، از افرادی سخن می گوییم که به نیت زندگی بهتر بی صدا و بی خبر رفتند اما امروز  خبر ساز شدند و سکوت کرده برای همیشه  به وطن بازگشتند. کسانی که نه می توانیم قهرمان یادشان کنیم؛ نه بازنده؛ فقط و فقط برای آرمان و هدفشان خود را به آب و آتش زدند تا شاید بتواند به آنچه می خواهند برسند.

مدیترانه پل اروپایی شدن

ترکیه اولین و ارزانترین کشوری است که مهاجران ایرانی، افغانی و عراقی برای سفر خود به اروپا انتخاب می کنند. این کشور به دلیل همجواری با اروپا کشوری اروپایی و آسیایی محسوب می شود که  ورود به آن ویزایی گران قیمت نمی خواهد و با پاسپورت میزبان مهاجران خود است.  خوبی این کشور این است که از طریق آبها به یونان متصل می شود . آبهای مدیترانه پلی است به سوی  اروپایی شدن آن هم به شرطی که به سلامت از آن عبور کنید .

امار درستی از  افرادی که به صورت قاچاق دل خود را دریا می زند در دست نداریم اما این را می دانیم که کم نیستند!

خروج فوج فوج سرمایه ملی

آمار و ارقام منتشر شده در سال 93 نشان می دهد ارزش  کالای تجارت غیر نفتی به میزان 135/104 میلیون دلار و133 هزار میلیون تومان بوده است که حدود 53 هزار میلیارد آن مختص قاچاق واردات و مابقی  مربوط به قاچاق صادرات بوده است.

ده سال قبل سردار نقدی اولین کسی بود که در مورد قاچاق صحبت کرد و تا آن زمان هیچ نهاد رسمی و غیر رسمی از قاچاق در کشور حرفی نزده بود. در سال 84 زمزمه های قاچاق ارز و کالا به گوش رسید در سال 89 مرتضوی میزان قاچاق را 19 میلیارد دلار اعلام کرد که 16 میلیارد قاچاق کالای ورودی و 3 میلیارد مختص قاچاق کالای خارجی بود .

با تمام اوصافی که در مورد قاچاق ارز و کالا گفته شد در حال حاضر سخن ما  بر روی قاچاق انسان است؛ سرمایه ای که سرمایه هنگفتی بابت آن هزینه می شود و به راحتی تقدیم کشورهای اروپایی می شود . قایق قایق سرمایه ملی از کشور خارج می شود و بدون اینکه کسی معترض باشد  تقدیم کشورهای اروپایی می شود.

انگلستان و آلمان؛ چند؟

قاچاقچیان، دلالان این معامله دو سر سود هستند. با قیمتهای هنگفتی که پیشنهاد می دهند ورود به خاک اروپا را  وعده می دهند. اما همه مهاجران به اروپا می رسند؟ آلمان 40 میلیون و انگلستان 50 میلیون. البته این قیمت بازهم با توجه به کار قاچاقچان تغییر می کند. در این میان آنچه تنها قابل تضمین نیست  جان مهاجران است. قایق ها و لنج های که در این میان غرق می شوند و جانهایی که در این میان بی جان می شوند و کسی پاسخگو نیست.

 اکثریت مهاجران تلاش خود را می کنند که به انگلستان برسند. در این میان رسیدن به انگلستان آرزوی اکثر مسافران قاچاق شده حتی به ریسک از دست دادن جانشان شده خطر سفر را می پذیرند.

از گذشته مهمترین دلایل  مهاجرت، اشتغال، خدمت نظام وظیفه، تحصیل و انتقال شغلی بود اما امروز با کمی واکاوی در زندگی مهاجران غیر قانونی در می یابیم که  بیشتر آنها به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی و نبود شادی در زندگی  یا به بیانی عدم امیدواری به آینده  اقدام به مهاجرت می کنند و خطر این سفر را به جان می پذیرند .

آغوش باز اروپا؟

خروج سرمایه های ملی به صورت قاچاق ضربه ای جبران ناپذیر به اقتصاد و سیاست و مخصوصا نیروی نظامی کشور وارد می کند . با خروج این سرمایه ملی از ایران و کشورهای جهان سوم، کشورهای اروپایی با آغوش باز از آنها استقبال می کنند؛ سرمایه هایی که بدون هیچ هزینه ای بدست می آورند. رفاه وشرایط اقتصادی بهتر شاید قابل قبول نباشد به شکلی که از آنها تعریف می شود اما قابل انکار هم نیست.  پذیرفته شدن به عنوان شهروند اروپایی خوشایند است حال این شهروند پناهنده سیاسی باشد یا شهروند معمولی . اما این تنها صورت ماجراست. مهاجرانی که سودای زندگی در اروپا را در سر می پرورانند، ممکن است تا سالها در قرنطینه بمانند و معلوم نیست پس از این انتظار جان کاه، آیا اجازه زندگی در کشور مورد درخواست خود را دارند یا خیر؟ زندگی در این کمپها به مراتب از زندگی در زندان بدتر است. زندانی که بدون جرم و جنایت و تنها به دلیل خواست شخصی قصد زندگی در جای دیگری از این کره خاکی را دارد.

هر کس به اندازه خودش در شهر و دیاری که به دنیا می آید از آب و خاک سرزمینش سهیم است. اینکه فقر و شرایط اقتصادی نامناسب،عدم امیدواری به آینده پیش روی مهاجر و شرایط ناامنی در کشور به دلایل جنگهای داخلی و خارجی باعث مهاجرت می شود. با تمام این اوصافی که گفته و خطراتی که جان مهاجران را تهدید می کند باید دید چرا زندگی در اروپا  و رسیدن به اروپا  برای آن دسته از مهاجران اهمیت دارد که حاضر شدند به صورت قاچاق راهی اروپا  شوند. در این میان یک اشاره کوچک به مهاجران ایرانی می کنم.

 امیر 26 ساله از جمله افردای است که به صورت قاچاق به آلمان سفر کرد اما به علت ویزای جعلی به ایران دیپورت شد. او قصه سفرش را اینگونه تعریف می کند :" با مادر و برادرم به هر قیمتی شده خودمان را به آلمان رساندیم. از شانس بد پلیس آلمان از جعلی بودن مدارک من و برادرم با خبر شد و از همان آلمان دیپورت شدیم  اما مادرم پذیرفته  شده دوباره فکر رفتن را داریم. وی علت سفرش را نبود آزادی، بیان می کند و می گوید در ایران به همه چیز کار دارند چندین بار بازداشت شدم و با شرط تعهد آزاد شدم ... اما برایم یک پرونده محسوب می شود.

محسن  پسری 28 ساله ماجرای سفرش را اینگونه تعریف می کند: «اینقدر دوستانم از زرق و برق و شرایط اروپا تعریف کردند که بدون هیچ فکری مغازه ام را فروخته و راهی سفر شدم متنها در همان یونان اینقدر بلا سرم آمد که آرزوی بازگشت به ایران را داشتم تا جایی که تمام پولهایمان را قاچاقچان گرفتند و با گدایی پولی جمع کرد و خودم را به کشورم رساندم اما فکر بازگشت ندارم.»

اما خبری که این روزها خبر ساز شد درباره محمد بود؛ پسری که 31 سال را تمام نکرده بود.  مادرش هنوز چشم انتظار بازگشت پسرش است. خودش نیامد اما خبرش چرا. هنوز که هنوز است مادر چشم انتظارآمدن پسرش است. باورش نمی شود محمد چهل روز است در خاک وطن برای همیشه خفته است قصه ای تلخ که شاید اتفاقش باور نکردنی باشد .

تحمل تحقیرو توهین برای شهروند درجه چندم !

با تمام این اوصاف شاید قصه سفر قاچاقی هنوز ادامه دارد. شاید در کنار این ماجراهای غم انگیز، اتفاقات شیرینی هم رخ دهد اما باید بپذیریم ریسک این سفرها تا حد مرگ جان جوانانی را که سرمایه هر کشوری هستند تهدید می کند.  نیروی انسانی که هر ساله از کشور خارج می شود، سرمایه ای است که کشورهای اروپایی آن را رایگان به دست می آورند و با تحقیر و توهین و شهروند درجه چندم بودن، آنرا آروزی جوان ایرانی قلمداد می کنند. جوانی که نمی داند پس از عبور از مرزهای سرزمینش چه سرانجامی در انتظار او خواهد بود. غرب زدگی، فقر، ناامیدی و هزاران دلیلی که نمی تواند این سرمایه را به کشور باز گرداند، افسوسی است که در میان دیگر سرمایه های عظیم ایران، روزانه  عطایش را به لقایش می بخشیم.
گزارش : محبوبه اشرفی پیمان

 

کد مطلب: 57055
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *