۶
۱
شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۸
به مناسبت بزرگداشت روزجهانیِ زبان های مادری

وام واژه های لُریِ مَکی آبادی در ترکیِ استانبولی

علی جان بزرگی(جهانی)
روز21 فوریه (سوم اسفند) روزجهانی زبان های مادری به ابتکار یونسکو برای کمک به تنوع زبانی و فرهنگی و حفظ زبان های مادری در سال1999نامگذاری، و در پی آن سال 2008 نیز در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عنوان سال «زبان های مادری» نامگذاری شد.
وام واژه های لُریِ مَکی آبادی در ترکیِ استانبولی
 روز21 فوریه (سوم اسفند) روزجهانی زبان های مادری به ابتکار یونسکو برای کمک به تنوع زبانی و فرهنگی و حفظ زبان های مادری در سال1999نامگذاری، و در پی آن سال 2008 نیز در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عنوان سال «زبان های مادری» نامگذاری شد.
پیش جُستار:
«طوایف ماد که درنواحی کوهستانی جنوب خزر و دامنه های شرقی زاگرس مسکن داشتند به تدریج قدرتی به هم رساندند و از قرن هشتم پیش از میلاد{حدود 2800سال پیش}، تحت لوای واحدی درآمدند. پادشاه آن ها هُوَخشَتَر در سال 614پیش از میلاد، آشور را به تصرف درآورد و با همکاری نابوپولاسار پادشاه بابِل وارد نینوا شد. هوخشترتا حرّان (سوریه،مجاوربین النهرین) پیش رفت و آخرین زمام دار آشور را از آن شهر بیرون کرد. مادها، عاقبت تبعیت پارس ها را پذیرفتند.(بهمنش:1374:ص328)کوروش که درسال 549پیش از میلاد اکباتان(همدان) تختگاه مادها را فتح کرد نوه ی آخرین پادشاه ماد(آسیتیاگ) بود.(زرین کوب:1394:ص63) بنابراین تمدن شکوفا، وسیع و  برجسته ی هخامنشیان،ادامه ی تمدن مادها در لرستان است.
پیشینه ی تاریخی لرستان به عنوان بخش وسیعی از ایران که آغازگر تمدن ایرانی است از دیدگاه بزرگانی چون «رومن گیرشمن» فرانسوی این گونه است:
«از همین جا یعنی لرستان کنونی بود که کاسیان در هزاره ی دوم پیش از میلاد به بابِل حمله کردند و مدتی متجاوز از پنج قرن بر آنجا تسلط داشتند.(گیرشمن:1364:ص3دیباچه)،محوطه ی زاگرس که مسکن کاسیان بود مربوط به قسمت مرکزی رشته جبال لرستان جدید است.(همان:ص45)استعمال ظروف سفالین منقوش و سه پایه، مخصوصا در لرستان که از مقابرآن توام با اشیاءمفرغی-که تاریخ آن ها به هزاره ی اول می رسد، مقداری ظروف از نوع مذکور به دست آمده است.(همان:ص 59)همچنین باید یاد آوری کرد که بز کوهی با شاخ های طویل، شاهکار نگارگران جانوران در لرستان است که آن را از هنرمندان آشور به ارث بردند...آنان پیشوای هنرمندان جانورنگار عهد هخامنشی بوده اند.(همان:ص106)
نگارنده ی این جُستارکه زادگاهش مکی آبادِ لرستان* بوده و نزدیک به سه سال در استانبول زندگی کرده است(1396-1399)،پاره ای از واژه هایی را که از زبان مادری خود(لُری)درزبان ترکی استانبولی، پرکاربرد یافته است، تنها گزارش نموده و مدعی بحث زبان شناسی نیست.
--------------------------------------------------------------
*مکی آباد روستایی بود درپاچه لک مرکزی لرستان که تا سال 1388وابسته به شهرالیگودرزبه فاصله ی 15کیلومتر و از آن تاریخ به بعد به دلیل نزدیکی اش به شهرازنا(به فاصله ی 5کیلومتر) از توابع آنجا گردید.پیش ترو در تقسیم بندی جغرافیایی قدیم،دکترمحمد معین در فرهنگ لغت خویش نوشته است:«مکی آباد دهی از دهستان سیلاخور،بخش الیگودرز،شهرستان بروجرد.جلگه ای معتدل،دارای 859تن سکنه .محصولات آن : غلّات ،صنایع دستی زنان،،قالیچه و جاجیم بافی است.(جلد ششم،ص 2012)
این روستا اکنون ویران شده و به زمین کشاورزی تبدیل گشته و تنها مکانی که ازآنجا مانده است،گنبد و مقبره ی پدربزرگِ نگارنده ی این سطور، زنده یاد آقای سیدحسین موسوی است که به همت مادر وکمک خویشاوندانَش بر مزاراین عالم ربّانی ساخته شد.
مکی آباد زادگاه من است       روستایی به حومه ی ازنا
اشترانکوه سربلند وگَهر          درلرستان و دو نشانه زما
محوشد زادگاه من درگوی      تا جهانی شدم ولی اما...(جهانی،باغ رز)
 
 
 
هنگامی که در استانبول تابلوهای رستوران: «اِشکَمبه» (به لری اِشکَمّه  و به فارسی :سیرابی و شیردان)، «کِلّه پاچِّه»(به لری کَلّّه پاچَّه و به فارسی کَلِّه پاچِّه)، دوکّان(به لری دِکُّن و به فارسی مغازه یا دکّان)، «چِلینگر(به لری چِلِنگَر و به فارسی کلیدساز)،مغازه ی بزرگ کلید سازی که درمنطقه ی  اسنیورت در غرب استانبول و در محله ی ناظم حکمت مشاهده نمودم؛ همچنین واژه های :
 تِرازی(به لری تِرازِی و به فارسی ترازو)، تَرحینِه (به لری تَرخینَه) بلغورپخته و با دوغ خشک شده به شکل قطعات کوچک که برای درست کردن آش به کار می رود. نخستین بار آن را در استانبول و در دکان های محوطه ی ایّوب سلطان درنزدیکی گنبد و بارگاه ابو ایّوب انصاری صحابه ی پیامبر(ص) مشاهده نمودم.
کیلیت(به لری کیلیت به معنی قفل)،اَیر(اگر)،دیَر(دیگر)،تَرتَمیس(تر و تمیز)،پیس(زشت،کثیف)و...که همه واژه ها لری سرزمین مادری من بودند را دیدم و شنیدم،شگفت زده شدم و برآن شدم که واژه های لری کاربردی در ترکی استانبولی را رصد کنم.گفته می شود که بیش از هزار وام واژه ی فارسی(1374واژه) در ترکی استانبولی وجود دارد(ویکی پدیا)که دراین میان بسیاری از واژه های آن لُری هستند.ترکی استانبولی که درزمان ریاست جمهوری آتا تورک تو سط «انجمن زبان ترکی»
 (T.D.K)(Türk Dil Kurumu)
به عنوان مرجع رسمی زبان ترکی عمل کرد و بسیاری از وام واژه های عربی و فارسی را با ترکی جایگزین کرد.درزبان ترکی عثمانی که پیش از ترکی استانبولی بود وام واژه های فارسی آن شاید تا پنج شش هزار واژه بود.هم اکنون نیز در دوره ی ریاست جمهوری آقای اردوغان تلاش زیادی در احیاء زبان ترکی عثمانی می شود.
سبب وجود این وام واژه ها را چنین گفته اند:
«قرابت جغرافیایی و فرهنگی بین زبان ها که به عنوان تماس زبانی شناخته می شود،منجر به رشد و توسعه ی واژگان قرضی در فرایند وام گیری می شود.»(حسینی معصوم،سید محمد:1393)البته در زبان فارسی نیز پس از زبان عربی،زبان ترکی بیش از هرزبان دیگری برفارسی تاثیر داشته است و علت اصلی آن هزارسال حکومت های ترک غزنوی،سلجوقی،...صفوی می باشد.(همان منبع)
در جهان نوین وبه ویژه سده ی بیست و یکم، پاره ای ازنوجوانان بنابرمشاهده ی میدانی نگارنده ی این سطور، ازسخن گفتن به زبان مادری خود شرمگین می شوند که ناشی از عدم آگاهی می تواند باشد.حفظ زبان مادری ،نگهداری کردن ازسنّت ها، آداب و رسوم هرملتی است. اکنون درجهان نزدیک به هفت تا هشت هزارزبان و میلیاردها گویش و لهجه وجود دارد.زبان ها نیزمانند آدمیان می میرند و به دنیا می آیند.ضعف و قوّت می یابند.تولید فرهنگ می کنند ویا به کلی از بین می روند.استاد علی محمد حق شناس(1319-1389) می گوید:«رازمرگ زبان ها را دررکود وسترونی شعرآن ها وآن گاه درمرگ نهایی آن شعرمی بینیم.هرزبانی آن گاه می میرد که آخرین شاعرش مرده باشد...»(1370:ص139)
اگر زبان لری را یک زبان محلی بدانیم،آن گاه دیدگاه مارتین هایدگر( 1889-1976 ) برای ما حائز اهمیت خواهد بود آنجا که گفته است:
«بیشترمردم گمان می کنند زبان محلّی، صورتی کژ و ناساز از زبان مردم درس خوانده  و زبان کتابت است. زبان محلی سرچشمه ی پوشیده در اسرارِ هرزبان کاملی است. از این سرچشمه به سوی ما روان می شود همه ی آنچه روح زبان در خود نهان دارد.»(زبان خانه ی وجود،ص112)روح زبان آن ناپیدارا درخود نگه می دارد که باردارنسبت هاست با خدا و با عالَم و با انسان ها و کارهای ایشان و نیز با اشیاء.آنچه روح زبان درخود پنهان داردآن امربلند آشیان است که برهمه چیز حکومت دارد.ورجوع آغاز هرچیزی به اوست و ثمر هر چیزی از اوست. این امرعالی و معتبر در زبان جان می گیرد و با زبان شعله ی حیات او فرو می میرد و در آن وقتی که یک زبان باید از آب چشمه ی زبان محلّی محروم شود.(همان: ص113)
 
آیا زبان لری زبان است یا گویش؟
درسرشماری زبان های ایرانی که در سال 1335هجری شمسی به عمل آمده است و جمعیت ایران درآن زمان 19میلیون نفربوده،زبان های ایرانی شامل دَه زبان و به شرح ذیل شمارش شده اند:
فارسی،ترکی،ترکمنی،گیلکی،لُری و لکی،کُردی،مازندرانی،بلوچی،عربی،و ارمنی.(قُرَشی:1384:ج2،ص:404)امان الله قرشی زبان لری و لکی را یک زبان دانسته است.
دردایره المعارف بین المللی گرولیر که درسال 1975منتشرشده است(جلد 9،ص394)زبان های اصلی ایران را پنج زبان دانسته و به شرح ذیل نوشته است:
زبان فارسی جدید، زبان کُردی، زبان لُری، زبان ترکی، زبان بلوچی.
اما در دائره المعارفی که در سال 1983 در آمریکا به چاپ رسیده است زبان های اصلی ایران را شامل:فارسی ، ترکی ،کردی،عربی (ص 249)می داند و اشاره ای به زبان لری ندارد.
محمد معین نوشته است:«لری از لهجه های ایرانی است که در لرستان بدان سخن می رانند. زبان لری خود نیز دارای لهجه هایی فرعی است و لهجه ی بختیاری با آن نزدیک است.» (فرهنگ معین،جلد ششم،ص:1810)ایشان فرقی میان لهجه و زبان قائل نشده و آن دو را یکی گرفته است.اما میرجلال الدین کزّازی(1327-) زبان لری را زبان می داند نه گویش و درمصاحبه اش چنین گفته است:
«از من می پرسند آیا زبان لری گویش است یا زبان؟ پاسخ من این است که زبان هایی مانند لری، کردی و بلوچی زبان هستند و نه گویش. مرزی که زبان را از گویش جدا می کند مرزی است که ما می توانیم به یاری آن این دو را به شیوه ای برّا از یکدیگر بازشناسیم این است که: دیگران سخن ما را دریابند یا درنیابند. اگر دریافتند آن سخن گویش است و اگر در نیافتند آن سخن، زبان است. لری را دیگران درنمی یابند. لری خود شاخه های گوناگون دارد. گویش هایی از آن برآمده است. این گویش ها هرچه دریافتنی تر باشند، نشانه ی آن است که از زبان مادر، زبان نخستین، بیش، دوری جسته اند.»(سایت: دزفول نیوز.آی آر)
اگر منظور ایشان را بخواهم ساده بیان کنم این است که یک گوینده ی لر به یک نفر تهرانی یا اصفهانی که نشسته است، بگوید:«وُریس» اگر او بفهمد که لر، چه گفته است پس زبان لری زبان نیست بلکه لهجه و گویش است و اگر نفهمد پس زبان است. معنی «وُریس» یعنی «بلند شو»، «بایست».یا این مصرع شعر لری که در آن پدری به پسرش می گوید:«سِیلِشُون نَکُ هِی کُر،وُردا بیا»یعنی «ای پسربه آن ها نگاه نکن و بردار و بیا»یا این جمله«رولَه، ای پَرّرونِ پِرت بِی اُولّا»(فرزند این پارچه ی کهنه را به آن طرف بیانداز.)و...
شاید بتوان گفت که بیش از نیمی از ایران، بخشی از عراق و قسمتی از عمّان به زبان لری با لهجه ها و گویش های مختلف سخن می گویند. به عنوان نمونه ی مشاهده ی مستقیم در روستای قاسم آباد که از روستای نگارنده ی این سطور (مکی آباد) کمتراز دو کیلومتر فاصله داشت اختلاف لهجه و گویش وجود داشت . ما می گفتیم «وِش گفتِم» و آن ها می گفتند«وِس گُتِم»،ما می گفتیم «اِزخُشّ»و آن ها می گفتند«سی خُسّ» ما می گفتیم«مِ نِمِخام» و در یک روستای دورتر می گفتند«مُ نیخام»(من نمی خواهم) و...
البته قدیم ترها در لرستان، آن گونه که محمد ابراهیم باستانی پارسی به درستی گفته است،«خ» را «ح» تلفظ می کنند مثل روس ها.(باستانی پاریزی،1368،ص:277)اما نه درهمه ی واژه ها بلکه در پاره ای از آن ها. مثلا «خانه خراب» را «حُنَه خِراو» می گفتند. هم اکنون هم در خرم آباد مرکز استان لرستان و بسیاری از دیگر جاهای لرستان «خ» را «ح»می گویند. بیا رویمُن وِ حُونَه(بیا به خانه برویم) همچنان که در زبان ترکی استانبولی «خ»ندارند و «خ»را «ح» تلفظ می کنند. مانند واژه ی «حَسته» که همان «خَسته ی» فارسی است اما به معنی کهن آن یعنی «بیمار» به کار گرفته می شود و «حاستانه» به معنی «بیمارستان» را از آن گرفته اند. واژه ی «خسته» در شاهنامه ی فردوسی به معنی بیمار به کار رفته است. واژه ی «حُش» به معنی «خوشِ» فارسی که واژه ی «سَرحُش» به معنی «مستِ» فارسی است.
به هر حال زبان لری یک زبان ایرانی غربی و جنوب غربی است که دراستان های همدان(تویسرکان،ملایر،نهاوند)،استان لرستان(بروجرد،خرّم آباد،الشتر،کوهدشت،ازنا،الیگودرز،درود...)،استان خوزستان(دزفول،اندیمشک،مسجدسلیمان،...)،شهرهای کنگاور و گودین دراستان کرمانشاه،استان فارس(لرهای قشقایی و ممسنی)،چهارمحال و بختیاری.
زبان لری به دوگروه متمایز لرکوچک و بزرگ تقسیم می شود که هرکدام خود هزاران گویش و  لهجه(لکی،کلهری و کومزاری،بالاگریوه،پهلی یا فیلی،ممسنی،بختیاری،بویراحمدی،اچمی،خورموجی،هورموزی و...) دارند وریشه ی این زبان به پارسی میانه و سپس به پارسی باستان می رسد.
 
زبان ترکی استانبولی(تُورکچَه):
İstanbul Türk Dili(Türkçe)
زبان های ترکی در مناطق وسیعی از اروپا و آسیا هم اکنون به کارگرفته می شوند که شامل:ترکی آذری ،ترکمنی،تاتاری ،ازبکی و...می باشد.زبان ترکی شاخه ای از زبان های آلتایی از خانواده ی اصلی زبان های  اورال-آلتایی می باشد. بدین ترتیب این زبان به زبان مغولی،مانچو- تونگوس،کره ای و شاید ژاپنی نزدیک بوده و شباهت هایی داشته باشد.(ترکیش کالچر.اوآرجی)
زبان ترکی استانبولی زبان رسمی کشور ترکیه است. ملاک مقایسه ی نگارنده همین زبان است و نه زبان ترکی که در آذربایجان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان و جاهای دیگر سخن گفته می شود. صد البته زبان ترکی نیز گویش های فراوان در نقاط مختلف جغرافیایی گویشوران خود دارد تا جایی که حتی در پاره ای از روستاهای لرستان در نزدیکی «مکی آباد» که مقاله براین گویش از زبان لری تاکید دارد نیزترکی سخن می گویند.روستاهایی که ازتوابع شهرستان ازنا هستند مانند آق داش،آشورآباد،قاقان،آقبلاغ،کِرت{مسعود آباد کنونی}،چالسپار،گرجی و...
گفته می شود که ساکنان ترک و ارمنی این روستاها در پی شکست صفویه از امپراطوری عثمانی از شمال غربی ایران به این منطقه از لرستان که مرکزایران است و به جاپلق شهرت داشته است، آمده اند.(وبلاگ ازنا-یاران.کام)
مشاهده ی مستقیم نگارنده بر واژه های لری که در استانبول سخن گفته می شود و به ویژه تابلوهایی که در منطقه ی اسنیورت درغرب استانبول (محل زندگی نگارنده)دیده می شود نشانه مستقر شدن این واژه ها از دوران بسیارقدیم است. البته نیازبه گفتن نیست که رسم الخط ترکی استانبولی با ورود مدرنیته توسط مصطفی کمال آتاتورک از عربی به لاتین تغییر پیدا کرد که همین امر سبب آسان خواندن ترکی استانبولی می شود چون هرآنچه که نوشته می شود همان خوانده می شود و این طورنیست که نوشته با خوانده تفاوت بکند به عنوان مثال درزبان فارسی می نویسیم«خواب» ولی«خاب» خوانده می شود.یا درزبان فرانسوی می نویسند: « مونسیوور» ولی «موسیو» خوانده می شود.درترکی استانبولی «چارشمبه» نوشته می شود و همان «چارشمبه» نیز خوانده می شود. ما ولی در فارسی می نویسیم «چهارشنبه» ولی «چارشمبه» می خوانیم.
 
 واژه های لری چگونه به بخشی از اروپا وارد شده است؟
اگر نگاهی تاریخی به این روند بیاندازیم،نخستین فرضیه شاید این باشد که واژه های لری از طریق تمدّن بزرگ ماد ها و سپس دردل زبان فارسی توسط هخامنشیان وکشورگشایی آن ها تا ساسانیان ودیگرحکومت های فاتح ایرانی از طریق جنگ و کشورگشایی، همسایگی،مسافرت،تجارت،مهاجرت بزرگانی چون مولانا -که در ترکیه یکی از بزرگترین شاهکارهای زبان فارسی(مثنوی) را خلق کرد - و همچنین تاثیرعظیم و سترگ شاهنامه ی فردوسی برادبیات و فرهنگ جهان، تاقلب اروپا، به وام گرفته شده اند.
اما اگرمانند نویسنده ی کتاب«گیتی نامک» آقای امان الله قُرَشی بیندیشیم و واژ ه های وارد شده در زبان های مختلف را «گیتایی» بدانیم آن گاه این اسم هایی که در زبان لری و ترکی عینا یکی هستند مثل «تِرازی= ترازو)از اسم های گیتایی خواهند بود که همه ی آن ها دارای قواعد واحدِ معیّن و جهانی اند.نامبرده در خصوص اسامی گیتایی چنین نوشته است:
«آنچه در تکلّم آدمی و درنوشتار انسان از زمان ابداع کتابت آمده است به دو نوع کاملا متفاوت تقسیم می شود:
«زبان» که حتما باید معنی دار باشد و پیوسته ساده تر و معنی دارتر بشود و اسامی گیتایی قبایل و مقدّسات مذهبی و غیره که دور از معنی و جهانی اند وبرای آن ها بی معنی بودن و دور از معنی بودن عیب نیست زیرا که هم قدیم تراز زبان اند و هم جنبه ی جهانی دارند.»(قرشی:1384،صص:12-13)
البته روشن است که بسیاری از واژه های لری که در زبان ترکی استانبولی هست چنین سرنوشتی ندارند و دارای معنی هستند.
آقای قرشی می نویسند «این گروه از اسامی را که نه تنها جغرافیایی بوده و هستند که اسامی خدایان و عناصر اساطیری و مذهبی و آئینی نیز بوده و می باشند.گیتایی نامیده ام چون درسراسر عالم پراکنده اند وبه نحوی تحت فشار و تاثیر زبان های محلّی واقع شده ودچار دستکاری ها و حتی «ترجمه ها» گشته اند.مانند : هگمتانه نام ایرانی باستان شهری که سرانجام پایتخت امپراتوری مادها شد،...اسمی گیتایی بود،اما نام شهر متعارفی و به معنی «محل گردآمدن»بود زیرا که در آغازسران قبایل ماد رفته رفته ساکن درشمال سرزمینی که بعدها نام ایران گرفت شدند و هرسال دوبار در ایام نوروز و مهرگان،در این ناحیه گرد می آمدند و تبادل نظر می کردند و جشن برپا می ساختند و مسابقات اسب دوانی انجام می دادند وسپس به نواحی خود بازمی گشتند و چون این قوم تشکیل حکومت و امپراتوری دادند هگمتانه را که بعدها یکی از پایتخت های هخامنشی هم شد،پایتخت خویش ساختند.آقای سید محمد حسینی معصوم و همکارانش در مقاله ای که در فصل نامه ی مطالعات و زبان دانشگاه رازی کرمانشاه (1393)منتشر نموده اند،اکباتان را از ریشه ی آغ(آک)ترکی به معنی سفید،وسیع و باز گرفته اند و «باتان»نیز به معنی وطن و بنابراین اکباتان یعنی وطنِ سفید یا گسترده،می دانند.
هگمتانه پیش تر «کارکاشی» نام داشت،یعنی «شهرکاشوها»که «کاشو»نام گیتایی قومی محلّی و غیرآریایی بوده است.یونانیان هگمتانه را «اکباتان»گفتند و در تحولات لفظی ایرانی،بعدها به همدان تغییر شکل یافت.یعنی یک نام قدیم معنی دار،مبدّل به یک اسم دوراز معنی شد.(همان:جلددوم:صص:11-14)نویسنده ی کتاب گیتی نامک برهمین اساس نام «مکّه» در عربستان را با نام «ماکو»در آذربایجان ایران،نام «سومر»قدیم را با «سامره»جدید عراق و «شامیر»(شاه میر)،گیتایی می داند.او همچنین نام های:سمور در فرانسه،شمیل در عربی،شاه میرفارسی را با نام شمر در جوامع عرب یکی می داند و گیتایی.(همان:جلد دوم:ص:22)همچنین نام«ولین جَق(مراغه) را مساوی «وِلِنجَک» در تهران،«بلژیک»(کشوری در اروپا) و «بالزاک»(اسمی فرانسوی)،یکی و گیتایی دانسته اند.(همان:ص59)
حسین آذران درکتابش با عنوان«واژه های ایرانی در زبان سوئدی»(نشربلخ،تهران،1382)،واژه های سوئدی را با واژه های ایرانی(پارسی باستان،اوستایی،پهلوی وفارسی) ،مقایسه و تطبیق نموده اند وازاشتراک و همانندی پاره ای از آن واژه ها باهم سخن گفته اند.این همانندی و بی تفاوتی درباره ی زبان های مشابه سوئدی،یعنی زبان نروژی و دانمارکی نیز صدق می کند.البته معتقدند که پاره ای ازاین واژه ها از طریق زبان انگلیسی به زبان سوئدی وارد شده اند.واژه هایی چون:
                           Band      -----------------بند، ریسمان
                                 Bang      ---------------بانگ،غرّش،فریاد
                           Kal     -------------------کَل، کچل
          (صص18-19) lull       ------------------مَست   
ایشان می گویند(آک )درزبان سوئدی آوایی است برای اظهار تاسف و اندوه و (آکّه )آوایی است برای اظهار تاسف و اندوه درزبان فارسی با گویش «اراکی»{استان مرکزی ایران}.درتهران نیز به گونه ی «اَکِ هی»برای نشان دادن شگفتی و دریغ به کار می رود.(ص 28)درلرستان و روستای مکی آباد واژه ی «اَکِّ هِی» به معنی شگفتی و دریغ به کار می رود.
همچنان که در زبان هندی(شمال هند)ودرشهرهای دهلی،علیگروچندیگر که نگارنده چندی دردوره ی دانشجویی اش(2001-2005) زیست نموده است،واژه های فارسی فراوانی با کمی تغییر لهجه به کارمی برند.مثلا واژه ی «بِترین» به معنای «بهترین» که مدت مدیدی طول کشید تا آن را بدانم.درجمله ی «یِ بِترینِ»(این بهترین است.)عکس آنچه ابوریحان بیرونی (362-442ه.ق)درکتاب «ماللهند»گفته است  که : ای بسا من یک لغت را از آنان{هندی ها}شنیدم و حداکثر کوشش را به کار بردم که درست آن را به خاطر بسپارم وچون این لغت را برای آنان بازگفتم به زحمت فهمیدند که من چه می گویم.(داناسرشت،1352،ص:10)
همچنین واژه هایی چون:باکی(باقی)،کم،زیاد،پیاده،دور،نزدیک،مفت،سفید،نیلا(نیلی= آبی)،بس،واپس،خراب،پروردگار...
بیش از 232واژه ی فارسی را درزبان هندی یادداشت نمودم.
چند نمونه ازوام واژه های لری در استانبول:
  ترکی                                                          لری                                               فارسی ------                                                  ----------                             -----------
 آب دست                                                    دَس وِ اَو                            دستشویی abdest
آب دست حانه                                   اَو دس حُنه                        توالت،مستراحabdesthane
ازبر                                                اِز وَر                                از برکردن،حفظ کردن ezbar
اشکمبه                                   اِشکَمّه                               شکمبه(سیرابی وشیردان)eşkembe
اینجیر                                               اِنجیل                                 انجیرincir
ایر                                                  اَیَر                                    اگرayğer
جیر                                                  جیَر                                 جگرciğer
چلینگر                                     چِلِنگَر                                کلید سازçilinger
چوربا                                        شوروا                                 شوربا(سوپ)çorba
چنه                                              چِنَه                                  چانهçene
سرحش                                    سَرخُش                               مست(سرخوش)sarhoş
کیلیت                                           کیلیت                               قفلkilit
ترحینه                                   ترحینه(ترخینه)                   ترخینهtarhine
حانه                                    حُنَه                                   خانهhane
آنکارا                                   اَنگیر                                 انگورهAnkara
ترازی                                  تِرازی                                 ترازوterazi
زینجیر                                 زِنجیر                                 زنجیرzincir
کلّه پاچه                               کَلّه پاچّه                            کلّه پاچهkelepaçe
لامبا                                    لَمپا                                   چراغ گردسوزقدیمیlamba
 مزه                                     مِزّه                                   مَزّهmeze
 
 
نتیجه گیری:
ازدیدگاه نگارنده ی این سطور، ساختارعظیم فرهنگی(هنرنگارگری،موسیقی،و...)که درنخستین تمدن ایرانی (مادها)درلرستان آغازشده و زبان لری نیز یکی از خُرده فرهنگ های آن بوده است،درحکومت های پسین ادامه یافته ودرتعامل فرهنگی که از طریق نزدیکی جغرافیایی، جنگ،مسافرت،تجارت و پیشرفت دانش درجهان صورت گرفته، خودرا حفظ و قوی ترنموده است تا جایی که امروزه می توان واژه های زیادی را از زبان لری در ترکیه و به ویژه در استانبول(آسیایی و اروپایی)پرکاربرد یافت. هرچند گیتایی بودن این نام ها نیز به اصل ادعای نگارنده خللی وارد نمی آورد.حاکمیت هزارساله ی حکام ترک چون:غزنویان،سلجوقیان،خوارزمشاهیان ،تیموریان،صفویان و قاجاریه هم به انتقال و بقای وام واژه های  زبان فارسی و زبان لُری یاری نموده اند.
------------------------------------------------------------------
منابع:
آذران،حسین،واژه های ایرانی در زبان سوئدی،نشربلخ،تهران : 1382
باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،ماردربتکده ی کهنه،چاپخانه ی ارژنگ،چاپ اول ،تهران:1368
بهمنش،احمد،تاریخ ملل قدیم آسیای غربی،چاپ پنجم،انتشارات دانشگاه تهران:1374
بیرونی،ابوریحان،ترجمه ی ماللهند،به قلم اکبرداناسرشت،انتشارات ابن سینا،تهران:1352
جان بزرگی«جهانی»،علی،باغ رُز(مجموعه ی شعر)،نشر طراوت،چاپ دوم،تهران:1390
حق شناس،علی محمد،شعرو زاد و مرگ زبان ها،مقالات ادبی و زبان شناختی،انتشارات نیلوفر،تهران:1370
حسینی معصوم،سید محمد،«طبقه بندی تغییرات ساختواژی در فرایند وام گیری واژه ها ا زبان ترکی به فارسی»فصل نامه ی مطالعات زبان و گویش های غرب ایران،دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی،دانشگاه رازی کرمانشاه،سال اول ،شماره ی 4،بهار1393
زرین کوب،عبدالحسین،روزگاران،انتشارات سخن،چاپ پانزدهم،تهران:1394
فرهنگ معین،جلد ششم،انتشارات امیرکبیر،چاپ هفتم،تهران:1364
سایت : دزفول نیوز آی آر،مصاحبه ی ویدئویی
قُرَشی،امان الله،گیتی نامک،دوره ی دو جلدی،انتشارات اطلاعات،چاپ اول،تهران:1384
گیرشمن،رومن،ایران از آغاز تا اسلام،ترجمه ی محمد معین،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ پنجم،تهران:1364
هایدگر،مارتین،زبان،خانه ی وجود،ترجمه ی : جهانبخش ناصر،انتشارات هرمس،چاپ اول،تهران،1391
وبلاگ : ازنا یاران دات کام
 
منابع انگلیسی:
Encyclopedia International,1975 by Grolier Canada Incoroporated,Vol:9,P.394
Lexicon Universal Encyclopedia,New York,USA,1983,Vol:11,P.249
 
 
کد مطلب: 145242
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


محسن کلهری
Iran, Islamic Republic of
درود بر شما که این تحقیق ارزشمند را جمع آوری کردید و به الف درآوردید.
چه زیبا میشود به این نتیجه رسید که انسانها در هر جغرافیایی که باشند ، نکات مشترکی در فرهنگ و زبانشان یافت میشود که آنها را به وحدت میرساند.
البته این موضوع بسیار جای بحث دارد.
از اینهمه زحماتی که آقای دکتر جان بزرگی برای این مقاله ی شیوا و زیبا متقبل شده اند بسیار سپاسگزارم.
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
سپاس از نویسنده‌ی گرامی که با حسن نیت به این مسئله پرداخته است، ولی حسن نیت نمی‌تواند انگیزه‌ی نوشتن یک مطلب باشد و طبعا نیاز به دانش پایه در زبانشناسی برای نوشتن چنین مطلبی هست. نویسنده گزیده‌وار گوید که یک رشته واژه‌های ایرانی از لری به ترکی رفته‌اند و ریشه را هم در ماد جست‌وجو کرده است! ولی باید دقت داشت که لرها بازماندگانِ ماد نیستند که بازماندگانِ پارسیان هستند. زبانِ لری نیز در شاخه‌ی زبانهای جنوب غربی است که پارسی هم در این شاخه است نه شمال شرقی که مادی در آن شاخه است. زبان لری و زبان پارسی دری دنباله‌ی زبانِ پارسیگ یا پهلوی‌اند و پیوندی با زبانِ مادی ندارند. دیگر این که ما از زبان مادی جز چند واژه‌ی اندک، همچون اسب، داده‌ای دیگر نداریم که بتوانیم بر پایه‌اش چنین داوریهایی بکنیم.
به هر روی، نویسنده گرامی نیک است برای یافتن چرایی انبوه واژه‌های فارسی و ایرانی که در زبان ترکی‌اند به این کتاب ارزنده بنگرد: زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، نوشته‌ی زنده‌یاد محمدامین ریاحی.
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
این را نیز فراموش کردم بگویم که اگر زبان پارسیگ یا پهلوی بدانیم می‌بینیم واژه‌هایی همچون شکمبه در این زبان همان «اشکمبه» است که در ترکی نیز به همین ریخت دیده می‌شود و این نشانگر آن است که این واژگان از زبان پارسی در زمانهایی دور به آناتولی رفته‌اند و با این که در پارسی این واژگان ساده‌تر شده‌اند در ترکی همان ریخت کهن پارسی را نگه داشته‌اند.
دیگر این که باید دقت داشت که زبانِ ترکیِ استانبولی واجهای «خ» و «ق» را ندارد و گویشورانِ این زبان این واجها را تلفظ نمی‌کنند. چونان خدمتکار که در ترکیِ عثمانی هذمتکار و در ترکیِ امروز هِذمِتچی (hizmetçi) شده است. در این واژه، مانند اشکمبه، آنان گویشِ کهنِ پارسیِ خدمت که «خذمت» بوده است نگه داشته‌اند و ما آن را ساده‌تر و «د» کرده‌ایم.
علی جان بزرگی"جهانی"
Iran, Islamic Republic of
سپاس از نقد مشفقانه ی شما
مطالعات میان رشته ای و عدم انحصار علمی این اجازه را به هر نویسنده ای می دهد که با مستندات معتبر اظهار نظر کند. مستندات نگارنده منابع تاریخی و زبانشناختی معتبر بوده اند. اگرنام واقعی منتقد و زمینه ی تخصصی و پیش دانسته های ایشان را می دانستم بهتر می توانستم پاسخ نقد صادقانه ی ایشان را بدهم. اجمالا توجه منتقد محترم را به دانش نوین هرمنوتیک در بیان استدلال جلب می نمایم.
با سپاس از بزرگواری منتقد گرامی
هیوا
Iran, Islamic Republic of
دوست عزیز...بیشتر این واژگانی که گفتی , عینا در زبان کردی نیز وجود دارند...در ضمن کلهری و لکی جزو زبان کردی هستند نه لری...حتی لری بختیاری هم بنا به نظر برخی محققان بازمانده کردهای سوریه و اناتولی است.
Iran, Islamic Republic of
با احترام به نظر استاد کزازی
بنده مادرم کرد هست
و پدرم لر می باشد
آشنایی به لهجه های سورانی گورانی و زبان لکی، بختیاری، تاتی و.. دارم
با مقایسه اشتراکات و گویش و فرهنگ این زبان و لهجه ها
اشنراکات زیادی در این زبان ها را می بینم

اما بنظر بنده فرق بین زبان و لهجه در شمارش اعداد است
مثلا در همه زبان های فوق شمارش اعداد در کردی ،لری یا ...یکی است.
وقتی در کردی می گوییم ،هل سه، یعنی برایست یا بایست
یا در لری میگوییم ووریس یا ویریس همان بر ایست فارسی است
البته ما زبان فارسی که بیان می کنیم گردآوری شده از همه زبان های لری ، کردی ، مازنی ،سمنی یا حتی تاتی میباشد. پس همه این اقوام آریایی ، ایران و فارسی را تشکیل می دهند.
مثلا به کردی تمشا، یا تماشا ، یا به اختصار شا گفته می شود، یا گیان،که در فارسی شده است جان .
مثلا برای منفی از ن یا از م ، استفاده میشود.
ناچم، نمی روم، مچو یا نچو به معنای نرو
اما در ترکی و عربی شمارش اعداد فرق می کند

نتیجه: شمارش اعداد معیار فرق زبان ها از یکدیگر است