۱
يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۲۴
دلايل کاهش محبوبيت محافظه‌کاران چیست؟

رفتارهاي تاريخ مصرف گذشته!

به نظر بعضي از صاحبنظران، انتخابات اسفند 94 فرايند بسيار مناسبي بود براي اينکه هر کدام از جناح‌هاي سياسي بفهمند در ميان مردم چه جايگاهي دارند. همين انتخابات بود که باعث شد تندروها نه به طور کامل اما تا حد زيادي از مجلس بيرون رانده شوند.
رفتارهاي تاريخ مصرف گذشته!
به نظر بعضي از صاحبنظران، انتخابات اسفند 94 فرايند بسيار مناسبي بود براي اينکه هر کدام از جناح‌هاي سياسي بفهمند در ميان مردم چه جايگاهي دارند. همين انتخابات بود که باعث شد تندروها نه به طور کامل اما تا حد زيادي از مجلس بيرون رانده شوند.
 به گزارش پایگاه خبری فریادگر، به اعتراف خود اصولگرايان اين انتخابات به آنها نشان داد که از خواسته‌هاي مردم دور هستند و ديگر چهره جذابي در جامعه ندارند. اين امر تا به امروز باعث شده است آنها بخواهند به طرق مختلف يا چهره روحاني را خدشه‌دار کنند يا اصلاح‌طلبان را فاقد صلاحيت معرفي کنند. سوال اصلي اين است که چرا اصولگرايان ديگر براي مردم جذابيت ندارند؟

اعتراف به از دست دادن جاذبه

فروردين ماه امسال در يک حرکت بي‌سابقه، روح‌الله حسينيان از چهره‌هاي شاخص تندروي حذف شده مجلس نهم در گفت و گويي در پاسخ به اين سوال که «فکر مي‌کنيد دليل شکست سنگين اصولگرايان در تهران و در انتخابات هفتم اسفند چه بود؟» اعلام کرد: «اولا سه دوره حکومت دست اصولگرايان بوده است. سه دوره کافي است و اگر تقسيم عادلانه هم باشد نوبت ديگران است. به عقيده من اصولگرايان جاذبه خود را نزد مردم از دست داده‌اند. اصولگرايان در انتخابات مي‌نشينند ليست تهيه مي‌کنند و هرچه پيرمرد است را در اين ليست مي‌گذارند. معلوم است که چنين ليستي هيچ جذابيتي براي مردم ندارد. جامعه ما يک جامعه جوان است؛ بنابراين ليست پيرمردها نمي‌تواند جاذبه‌اي براي مردم ايجاد کند و آنها را وادار کند تا دنباله‌رو اين ليست باشند و براي آن کار کنند.» اينکه حسينيان، کسي که او را به عنوان ويترين پايداري‌ها مي‌شناسند، چنين اعترافي بکند، جاي اميدواري دارد. اينکه به گفته خودش از قبل پيش بيني مي‌کرده که اصولگرايان شکست مي‌خورند يعني طي کردن مراحل سلوک در اصولگرايي! او گفته بود: «من از قبل هم پيش‌بيني کرده بودم که اصولگرايي به دليل اينکه نمي‌خواهد خود را تغيير دهد و پوست‌اندازي کند و انقلابي از درون انجام دهد، شکست خواهد خورد».

ضريب نفوذ نهادهاي موثر اصولگرايان کاهش يافته است

امير محبيان فعال سياسي اصولگرا و تئوريسين اين جريان در مصاحبه‌اي که با ايلنا داشته، گفته است: «به‌دليل نزديکي و حمايت اصولگرايان از هسته مرکزي حاکميت و مشابهت شعارها و گرايش‌ها، طبعا اينگونه به‌نظر مي‌رسد که رانتي ويژه نصيب شده در حالي که اين تصور دقيق نيست.» او در پاسخ به اين سوال که «پس از رياست‌جمهوري احمدي‌نژاد شخصيت‌هاي اصولگرا اعتمادبه‌نفس پيدا کردند که آنها هم مي‌توانند رييس‌‌جمهور شوند؛ اين مسئله چقدر در عدم اجماع اين جريان تاثيرگذار بوده است؟» گفته است: «آنچه که اجماع را در ميان اصولگرايان به نسبت قبل دشوار کرده است؛ ضعف ضريب نفوذ نهادهاي موثر مرکزي است که قبلا ضريب نفوذ بالايي داشتند ولي حالا کاهش يافته است. در اين شرايط هر عامل جانبي نيز طبعا مي‌تواند در نتيجه موثر باشد.» محبيان درباره علل راي آوردن روحاني در انتخابات 92 نيز گفته است: «بخشي از راي روحاني، محصول گريز بخشي از اجتماع از وضعيتي بود که به درست يا غلط گمان داشتند که احمدي‌نژاد براي آنها به‌وجود آورده است. آنچه که اميد تصور مي‌شد، در واقع بن‌مايه‌هايي از ترس در آن بود؛ نه لزوما شوق شفاف به شخص روحاني. البته نبايد ناديده انگاشت که رويکرد پراگماتيستي (عملگرايانه) در برابر رويکرد دوگماتيستي (جزم‌گرايانه) هميشه در کشور ما هوادار خاص و البته گسترده‌اي دارد اما اين رويکرد، در هر انتخاباتي، کانديداي نزديک به خود را بر مي‌گزيند اما در صورت ناتواني از ايجاد تغييرات پايدار هم زود روي برمي‌گرداند.» محبيان معتقد است روحاني هنوز پايگاه اجتماعي مستقلي که به‌خاطر خودِ او، انديشه‌ها و رويکردش و نه در برابر ديگري به او راي دهند؛ در اجتماع ندارد: «راي‌دهندگان به روحاني نه لزوما يک طبقه اجتماعي خاصي هستند که او را نماد مطالبات طبقاتي بدانيم و نه هوادارانش داراي انگيزه ايدئولوژيک هستند.»

اصولگرايان مردم را عصباني کردند

عباس عبدي تحليلگر مسائل سياسي و فعال سياسي اصلاح‌طلب دو روز بعد از انتخابات 7 اسفند 94 در گفت وگويي اعلام کرد: «يکي از مهمترين علل شکست اصولگرايان وحدت آنها بود؛ چون اصولگرايان به مقوله وحدت خيلي صوري نگاه مي‌کنند و معتقدند اگر در انتخابات 92 شکست خوردند به اين دليل بود که به وحدت نرسيدند.» او مشکل اصلي را در اين مي‌داند که اصولگرايان سعي کردند فضا را دو قطبي کنند: «بهترين کار اين بود که اصولگرايان با دو يا سه ليست وارد انتخابات مي‌شدند تا هر ليست بازتاب بخشي از ماهيت آنها باشد و فضا را دو قطبي نکند. دليل دوم شکست آنها، کارهاي عجيب و غريبي بود که اصولگرايان در بازه تبليغات انجام دادند که نمونه بارز آن نشست و برخاست با کلاه مخملي‌ها بود که به نظر من چنين کاري به معناي پذيرش شکست در درون خود، از قبل از برگزاري انتخابات است.» او در ادامه گفته است: «به نظر من هضم يک کله پاچه براي يک کودک دو روزه راحت تر از اين است که رئيس فرهنگستان يک کشور با کلاه مخملي‌ها همايش برگزار کند؛ چراکه اين اقدام اصلا قابل درک نيست و نشان دهنده اين است که اصولگرايان قبل از روز انتخابات نتيجه را باخته بودند.» عبدي اشتباه سوم اصولگرايان را «انگليسي» خطاب کردن ليست اصلاح‌طلبان ناميد و افزود: «اشتباه ديگر اصولگرايان انگليسي ناميدن ليست رقيب بود که يک اشتباه فاحش بود که فقط از سوي افراد کوته بين برمي‌آيد. من اصلا درک نمي‌کنم که اصولگرايان چرا بايد اينکار را مي‌کردند؟ مگر انگليس چکاره است که بخواهد به انتخابات ايران خط بدهد؟ متاسفانه اين ذهنيت غلط در اصولگرايان وجود دارد که معتقدند برخي در داخل کشور هستند که از خارج خط مي‌گيرند و از بس اين موضوع را تکرار کردند در دام اين اشتباه فاحش افتادند.» اين فعال سياسي اين اشتباه اصولگرايان را دليلي بر عصباني کردن مردم و واکنش عکس آنها دانسته و گفته است: «بيان اين موضوع چه از روي باور و چه تاکتيکي، باعث عصبانيت مردم شد و اگر اين کار را نمي‌کردند اين واکنش را در مردم ايجاد نمي‌کردند.» او در عين حال تاکيد کرده است که مردم با اصوگرايان واقعي دشمن نيستند اما قرار گرفتن بعضي از آنها در کنار جبهه پايداري، مردم را ناراحت مي‌کند براي همين روي خوشي نسبت به اصولگرايان وجود ندارد. عبدي معتقد است وقتي فضاي کشور دوقطبي شد، بيشتر به ضرر اصولگرايان بود تا اينکه بخواهد به نفع اصلاح‌طلبان باشد: «چون مردم نامزدهاي اصلاح‌طلبان را نمي‌شناختند و راي به آنها در واقع نه به اصولگرايان بود. اين موضوع در انتخابات خبرگان هم به شکل ديگري رخ داد چون بخشي از اصولگرايان اساسا انتخابات و راي مردم را قبول ندارند اما چون فکر مي‌کنند برنده مي‌شوند در انتخابات شرکت مي‌کنند.

مثلا آقاي مصباح يزدي به لحاظ نظري راي مردم را قبول ندارد اما به لحاظ عملي مي‌آيد و مي‌گويد تبليغات هم نمي‌کنم؛ اما سوال اين است که با اين تفکر اساسا چرا در انتخابات شرکت مي‌کنيد؟» با تمام اين تفاسير به نظر مي‌رسد اصولگرايان بايد بيشتر از اينکه به فکر از سر راه برداشتن اصلاح‌طلبان باشند، به اين فکر باشند که چطور بايد محبوبيتشان را در ميان مردم افزايش دهند. حلقه مفقوده‌اي که بعد از انتخابات 94 به معادله‌اي غيرقابل حل براي آنها تبديل شده است.ولي هنوز معلوم نيست آيا اصولگرايان همچنان بررفتارهاي تاريخ گذشته خود پافشاري خواهند کرد يا نه؟!
کد مطلب: 59211
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *