۳
سه شنبه ۴ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۲۳
به بهانه لغو مکرر کنسرت های موسیقی در شهرستان ها

دل پردرد موسیقی و بی تفاوتی برخی از مدیرانش !

دل پردرد موسیقی و بی تفاوتی برخی از مدیرانش !

این روزها حوزه فرهنگی کشور بیش ازهروقت دیگری از درهم ریختگی و آشفتگی و بی نظمی رنج می‌برد. البته این آشفتگی و بی نظمی به گونه ای است که برخی از هنرمندان لقب خودمختاری هر منطقه و عدم اطاعت از مرکزیت به آن داده‌اند.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، داستان ازاین قراراست که این روزها شاهد لغو اجراهای پی درپی کنسرتهای گوناگون درشهرستان ها بوده‌ایم؛ کنسرت‌هایی که برخی مجوز دولت یا وزارت ارشاد را دردست داشتند اما به دلایل گوناگون مدیران آن شهر و استان از برگزاری کنسرت در آن شهرها ممانعت به عمل آوردند. کنسرت‌هایی از جمله کنسرت گروه شهنازی (به سرپرستی داریوش پیرنیاکان) یا کنسرت خواجه امیری در نور یا ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهرداد روحانی در کرمان یا همین آخری کنسرت محمد رضا لطفی دربابلسر... که همگی با داشتن مجوز از وزارت ارشاد (درمرکز)، مدیران استانی به شکل خودسرانه از برگزاری آن‌ها جلوگیری به عمل آوردند. جالب این جاست که برخی از این کنسرت‌ها نیز حتی قرار بود به نفع امور خیریه برگزار شود و سودش به نفع کودکان سرطانی (گروه شهنازی) یا زلزله زدگان آذربایجان (محمد رضا لطفی) هزینه شود اما وقتی استان‌ها براساس سلیقه خود حتی برای مجوز وزارت ارشاد کشور نیز ارزش قائل نیستند، دیگر عدم حمایت و ممانعت از این فعالیت‌های خیرخواهانه که جای خود دارد.
داریوش پیرنیاکان سخنگوی خانه موسیقی در اعتراض به این رفتارهای نامناسب گفته: «وقتی وزارت ارشاد به عنوان متولی فرهنگی به یک اجرا مجوز می‌دهد دیگر نهادهای دولتی باید به این مجوز احترام بگذارند و نهایت تلاش خودشان را برای اجرای برنامه به بهترین شکل انجام دهند چرا که در نهایت اینگونه برنامه‌ها آبروی نظام و حکومت است و سودش برای همه مترتب است ولی در حال حاضر شاهد هستیم که اینگونه نیست و برخوردی هم با این مسائل نمی‌شود.»
او ادامه می دهد : «شخص وزیر ارشاد باید درخصوص این اتفاقات پاسخگو باشد. چرا این همه کنسرت در این کشور لغو می‌شود؟ اصلا مسئولیت وزیر ارشاد چیست؟ چرا معاونت هنری ارشاد جوابگوی این اتفاقات ناخوشایند نیست؟ آن‌ها باید از اداره ارشاد کرمان بخواهند که به این موضوع رسیدگی کند. مگر آقای ابوعامری رئیس انجمن موسیقی کرمان به خاطر لغو کنسرت آقای شهرداد روحانی استعفا نداد؟ چرا وزارت ارشاد تهران و معاونت فرهنگی هنری هیچ بازخواستی نمی‌کنند. من احساس می‌کنم در وزارت ارشاد، معاونت هنری و در کل سیاست‌های کلان فرهنگی توانایی نظارت وجود ندارد. وزیر ارشاد باید بازخواست کند که در فرهنگ مملکت چه می‌گذرد. متاسفانه هر استانی برای خودش قانون خودش را دارد و هر مسئولی هم با سلیقه خاص خودش عمل می‌کند.»
اگرچه این اتفاقات پیش از این هم رخ داده و کسی پاسخگو نبوده است اما بی توجهی و و بی اعتنایی مسئولان وزارت ارشاد به گونه ای شده که برخی از مدیران استانی به راحتی مجوز وزارت ارشاد را نادیده می‌گیرند و درعمل نشان می‌دهند که نظر آن‌ها بر نظر وزارت ارشاد و معاون هنری و تمام دستگاه های ذی ربط برتر است حتی اگر سِمَت و مقام هنری و موسیقی‌ای در آن شهر یا استان نداشته مسئولیت‌هایشان به مراکز کاملا بی ربط به وزارت ارشاد مرتبط شود. شدت این ماجرا به گونه ای است که هیچ کس برای این لغو کنسرت ها خود را پاسخگو نمی داند و حتی به راحتی آن را انکار می کنند تا جایی که حمید شاه آبادی معاون هنری وازرت ارشاد اسلامی در تاریخ ۲۸ تیرماه سال جاری با صراحت ادعای لغو کنسرت‌های اخیر در کشوررا رد کرد و گفت: این خبرها را تکذیب می‌کنم و چنین فضایی را شاهد نیستیم .هیچ گونه لغو اجرای برنامه موسیقی را بعد از صدور مجوز نداشتیم و اگر لغوی نیز صورت گرفته است مربوط به مراحل مختلف صدور مجوز بوده که ممکن است نهاد‌های دیگر با آن موافقت نکرده باشند. و بدین ترتیب یکی از بالاترین مقام های هنری کشور به راحتی وجود این اتفاقات را از اساس تکذیب می کند و ادعا می کند که اصلا کنسرتی با مجوز ارشاد در شهرستان ها ، لغو نشده و کنسرت کرمان هم اصلا مجوزی نداشته که لغو شده باشد.حال آن که روز بعد از آن یعنی روز ۲۹ تیرماه «سیدمحمد میرزمانی» مدیر کل دفتر موسیقی که پس از معاونت هنری ارشاد ، بالاترین مقام موسیقی کشور محسوب می شود ضمن بیان صریح این که مجوز اصلي برای این کنسرت از سوي دفتر موسيقي وزارت ارشاد صادر شده بود، گفت : لغو كنسرت گروه موسيقي شهنازي به هيچ عنوان قابل توجيه نيست؛ چون مجوز اصلي از سوي دفتر موسيقي وزارت ارشاد صادر شده بود.
این آهنگساز و مدیر دفتر موسیقی ادامه داد: وزارت ارشاد كرمان در لغو كنسرت اخير گروه موسيقي «شهنازي» هيچ نقشي نداشته است و مجوز را طبق روال با استعلام از دفتر تهران صادر كرده بود. از همين رو ايرادي به وزارت ارشاد كرمان وارد نيست و مشكل از دانشگاه باهنر كرمان بوده كه در روزهاي نزديك به كنسرت، سالن وحدت اين دانشگاه را در اختيار گروه قرار نداده‌ است. برای اجرای این گروه علاوه بر اخذ مجوز از وزارت ارشاد در تهران بايد هماهنگي‌هاي لازم از سوي مديركل وزارت ارشاد مبني بر در اختيار قرار دادن اين سالن به گروه موسيقي شهنازي انجام مي‌شد، ولي متاسفانه اين هماهنگي صورت نگرفت.
حال، کسی نیست پاسخ دهد که چگونه است درفاصله یک روز، دو مدیرعالی رتبه این گونه با اطمینان و صراحت یکی اعلام می کند که همه چیز شایعه است و اصلا مجوزی در کار نبوده که بعدا لغو شود ودیگری از در دلجویی برآمده و می گوید مجوزصادر شده و اشتباه از دانشگاه و ارشاد کرمان بوده که کنسرت را لغو کرده است. البته ممکن است اشاره اولی به کنسرت شهرداد روحانی باشد که به گفته نفر دوم نیز مجوزی برایش صادر شده بود چرا كه سازمان‌هاي نظارتي و امنيتي استان نظرشان درباره اجراي كنسرت منفي بود ( که بازهم کسی نیست پاسخ دهد چرا این موضوع زودتر نباید به گروه و رهبرش اعلام می شد تا حداقل این همه هزینه روحی و عصبی برای آنان و مخاطبانی که مدت ها روزشماری کردند تا زمان این کنسرت برسد ، به وجود نیاید) اما حتی اگر نظر معاون هنری وزارت ارشاد هم کنسرت شهرداد روحانی باشد و نه کنسرت گروه شهنازی، بازهم نمی توان به هیچ وجه پاسخ این سوال را که پس چرا با صراحت اعلام شده هیچ مجوزکنسرتی در شهرستان ها لغو نشده و اینها تنها شایعه است را پیدا کرد .جالب این جاست که در روزهای گذشته نیز بازهم شاهد این لغو مجوز ها توسط مدیران استان ها بودیم به طوری که محمدرضا لطفی موسیقیدان نامدارکشور درباره چگونگی لغو کنسرتش گفت: مدیر اداره ارشاد بابلسر در آخرین روزهای مانده به کنسرت، از دادن مجوز خودداری کرد و دیگر نهادهای شهری را مقصر دانست در حالی که با بقیه نهادهای ذیربط مانند فرماندار و غیره تماس گرفته شد و همه اعلام کردند که ما با اجرای کنسرت مخالفتی نکرده ایم. این در حالی است که مجوز کنسرت پیش‌تر توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهران صادر شده بود. آیا دولت ما مرکز تصمیم گیر واحد ندارد آیا وزیرارشاد قادرنیست این گونه مسائل را در چهار چوب یک اساسنامه واحد به اجرا درآورد؟
درهرحال داستان لغو مجوزهای کنسرت ها وضررو زیان های گسترده مادی و معنوی نه تنها هنرمندان که حتی عاشقان وعلاقه مندان به هنر زنده و پویایی که در طی سال ها با مردم قدم به قدم پیش آمده و دردها و رنج ها و آمال های آنان را به گوش نسل های پس از خود رسانده ، داستانی است که انگار نقطه پایانی ندارد و گویی کسی نیست که به داد این هنرمندان دل سوخته و مخاطبانشان گوش فراداده و فکری به حال این هنر دردمند و جای گرفته در دلهای خاموش گذشتگان و شاید آیندگان این کشور کند .
صبا رادمان

کد مطلب: 8288
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *