۰
شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۳

هرگز نگران نقد نبوده‌ام

درباره هفته كتاب بیش از هر كسی باید با بانیان نخستین آن سخن گفت. احمد مسجدجامعی؛ كسی است كه در كنار مسئولیت‌های متعدد از معاونت وزارت تا وزرات و امروز كه بر كرسی شورای شهر نشسته است؛ همواره به بحث كتاب توجه داشته است. هفته كتاب در دوران كاری طولانی مدت او در ارشاد بی‌شك یكی از مقوله‌های جدی بود كه هرساله با هیجان و شور زیادی آمد و رفت آن مواجه می‌شد. با مسجدجامعی درباره آن روزها سخن گفته‌ایم.
ایلنا:* از هفته‌ی کتاب به عنوان دوران ترویج کتاب و کتاب خوانی یاد می‌شود. فکر می‌کنید امسال که بیستمین دوره از آن را در پیش داریم، تا چه اندازه‌ای به اهداف معین شده در طول دوره‌های پیشین و این دوره هفته كتاب نزدیک شده‌ایم؟

_ ۲۰ سال پیش که این کار را انجام دادیم، هدف آن رونق بازار کتاب و کتابخوانی و اقتصاد نشر بود. البته این وجوه؛ نسبت به هم حالت تکمیلی دارند. رونق اقتصاد نشر، با عرضه ی آثار متنوع، ممكن می‌شود و اگر این پیش زمینه وجود داشته باشد، نشر ما به سمت انتشار آثار سنگین و گران سنگ خواهد رفت. وقتی سرمایه‌گذاری می شود در این حوزه، باید این اطمینان باشد که این سرمایه در حد معمول آن گردش مالی دارد. اگرچه این صنف، زیاد مالی نیست با این وجود حداقل گردش مالی باید در این بازار وجود داشته باشد. در این صورت امکان سرمایه‌گذاری بر کتاب‌های جدی که بعداز ۲ یا ۳ سال تازه آماده می‌شود برای عرضه به بازار؛ وجود خواهد داشت. بنابراین رونق اقتصادی، گسترش کتاب و گسترش زبان، گسترش ادبیات، علم و... در این رویه محقق می‌شود.
در هفته‌ی کتاب ما با وضعیتی مواجه بودیم که تصورمان این بود که در فواصل مختلفی از سال، مناسبت‌هایی را بوجود بیاوریم که فضای رغبت برانگیزی برای مردم نسبت به کتاب و مطالعه پدید بیاید. در حقیقت در نمایشگاه کتاب، رویکرد این بود که در تهران نمایشگاهی بگذاریم که از همه‌ی ایران به تهران بیایند و ضمن ایجاد یک بازار مناسب برای کتاب، به نوعی زمینه‌ی گسترش علم و فرهنگ را نیز فراهم آوریم. رویکرد هفته‌ی کتاب؛ در فصل پاییز درنظر گرفته شد که مصادف است با بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها تا ظرفیت‌های خوبی برای کتاب ایجاد شود. در رویکرد اول؛ مبنا بر این بود که مردم به سراغ ما بیایند؛ اما در رویکرد دوم قرار شد که ما به سراغ مردم برویم. به همین دلیل در شکل‌گیری این طرح در مساجد، مدارس، کارخانجات، اداره‌ی پست، بانک‌ها، زندان‌ها و... تلاش داشتیم که نمایشگاه کوچکی به شکل سراسری در کشور دایر شود که به تجهیز کتابخانه‌های مدارس و مساجد، عمومی و غیره منجر می‌شد و یک گردش مالی گسترده‌ای نیز در این حوزه ایجاد می‌شد. در این بستر، امکان انجام اقدامات دیگر نیز فراهم می‌آمد؛ مثلا برگزاری جایزه‌ی کتاب سال دانشجو در ذیل این برنامه‌ها صورت می‌گرفت که هر سال بهترین کتاب دانشگاهی را ضمن برگزاری جلساتی متعدد حول مباحث دانشگاهی و دانشجویی انتخاب می‌شد. بعدها این دامنه گسترده تر شد و نمایشگاه‌های کتاب، به کمک رایزنان فرهنگی در کشورهای دیگر برگزار شد. در کشورهایی مختلف، هفته‌ی کتاب داشتیم؛ به خصوص در چند کشوری که به زبان فارسی صحبت می‌کنند. بنابراین یکجور بردن کتاب در عرصه‌ها و حوزه های مختلف در جامعه بود، ضمن اینکه فعالیت‌های جنبی بسیاری را نیز در خود داشت. اگر آمار همان سال‌ها را ببینید؛ متوجه می‌شوید که به یکباره ظرفیت کتاب خانه‌های مدارس ارتقاء پیدا کرد، بحث معلم کتابدار، ساعت مطالعه و.. مطرح شد. حتی در زندان ها برنامه‌های متعددی ایجاد شد، مثلا این بحث ایجاد شده بود که چه کتاب‌هایی برای زندان و زندانیان مناسب است؟ به این نتیجه رسیدیم که کتاب‌های کودک را در زندان‌ها عرضه کنیم تا زندانیان برای فرزندان خود کتاب بخرند. یا در کنار آن نمایشگاهی را می‌گذاشتند که توسط خود زندانیان برگزار می‌شد. یکی دیگر از برنامه‌های ما؛ تجلیل از خادمان فرهنگی بود که از سال دوم شروع شد و نقش موثری در تقدیر از چهره‌های پنهان فرهنگی در کشور داشت. این برنامه‌ها در مجموع، جامعه را با نشاط می‌کرد و همین رویه در سال‌های بعدی تداوم پیدا کرد.
* با توجه با اینکه هفته‌ی کتاب اهداف خاصی را برای خود داشته و شما نیز به بخشی آنها اشاره کردید،؛ اهدافی نظیر بردن کتاب به میان جامعه، تسهیل در امر توزیع کتاب، تجلیل از خادمان فرهنگی، رونق اقتصاد فرهنگی کشور و... ولی امروز در سال ۹۱ وقتی به پشت سر نگاه می‌کنیم؛ فارغ از اینکه کشور ما در یکی دو سال اخیر دچار بحران‌های شدید اقتصادی بوده، از خودمان می‌پرسیم آیا واقعا هفته‌ی کتاب تاثیرگذاری خود را داشته؟ آیا مردم را با کتاب و کتابخوانی آشتی داده؟ آیا آمار کتاب و کتابخوانی در کشور ما بالا رفته؟... شما به چنین سوالاتی چه پاسخ‌هایی می‌دهید؟ آیا توزیع چندین میلیون بن کتاب در میان دانش آموزان، نتایج روشنی را در قشری که امروز دانشجو هستند، گذاشته است؟
_ پاسخ من مثبت است. نسلی که در آن سال‌ها رشد کرد، به لحاظ فرهنگی بسیار فرهیخته است و از همین نسل؛ سطحی از نویسندگان ظهور کردند. نسلی که خودشان وارد فضای ترجمه و تالیف شدند، فضای دانشگاه‌ها بسیار زنده شد. شما دانشگاه‌های امروز را در نظر نداشته باشید که از کتاب و کتاب‌خوانی فاصله دارند! همینطور در مدارس و مساجد و زندان‌ها؛ همه و همه فضای با نشاطی نسبت به کتاب و کتاب خوانی ایجاد شده بود. اشاره‌‌ی شما بیشتر به دلیل نفی کردن ذکر شده‌اند، اما من می‌خواهم بگویم که آن اهداف، میسر شدند اما مشکل اینجا بود که در ادامه‌ی راه تداوم پیدا نکردند!
*هفته‌ی کتاب كه در هیچ سالی متوقف نشد؟
_ اما از زندان‌ها حذف شد، از دانشگاه‌ها حذف شد. توجه داشته باشید که ما بازار کتاب را به دانشگاه‌ها برده بودیم. همانطور که می‌دانید فروشگاه کتاب، فرهنگسازی نمی‌کند! آن اقدامات با وضعیت کنونی اصلا قابل مقایسه نیست. حتی موقعیتی که در نمایشگاه کتاب ایجاد شده بود هم دیگر وجود ندارد! تعبیر باشگاه فرهنگی را "آقا" به کار بردند؛ یعنی در گذشته نمایشگاه، باشگاه بحث و مناظره بود، بحث‌ها هم بحث‌هایی نبود که مثلا از پیش مدیریت و هدایت شده باشد. یعنی ارشاد تنها به ایجاد آن بستر می پرداخت. شما برنامه‌های آن سال‌ها را نگاه کنید! خود ناشران و نویسندگان در غرفه‌ها نشست می گذاشتند و تجربه‌های تازه‌ای داشتند. بن کتاب؛ داستان دیگری دارد که در هفته کتاب و نمایشگاه کتاب و فضاهای دیگر هم بود، بحث خاص خود را می‌طلبد اما باید بگویم بسیار تجربه ی خوبی بود و ضرورت داشت. در حقیقت یک نوع سوبسید به مصرف کننده بود، و اینگونه هم نبود که این سوبسید تنها بین مصرف‌کنندگانی خاص توزیع شود؛ یک قرار دادی با آموزش و پرورش و دانشگاه تهران بسته می‌شد و به آنها بن می‌دادیم. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله اراکی را که خودشان یک وجوهی را در اختیار می‌گذاشتند. یک بار هم یک بخش صنعتی سرمایه گذاری کرد و ما به آنها هم بن می‌دادیم. حس مشارکت بین دستگاه‌های مختلف ایجاد شده بود؛ مثلا دانشگاه تهران، یا دانشگاه علامه مراسم‌هایی را برای خودشان داشتند. در دانشگاه‌ها، از دل این برنامه‌ها نشست‌های نقد و بررسی کتاب به کررات اتفاق می‌افتاد. اما این مباحث درحال حاضر دیگر نیستند. یکی از محصولات همان تجربیات؛ نشریات کتاب ماه و... است که همچنان منتشر می‌شود. اینها یک ظاهر دارد و یک باطن. الان ممکن است شکل ظاهری بسیاری آن نشریات همچنان باشد اما واقعا در آن دوران، این نشریات به شکل ظاهری نبودند و خود تشکلات در انتشار آنها مشارکت داشتند. خود خادمان نشر در این حوزه فعال بودند و خودشان مطالب را انتخاب می‌کردند. گفتگو بین انجمن‌ها، اتحادیه‌ها و مسوولان نیز نشاط عجیبی به فضاهای فرهنگی کشور داده شده بود. اما درحال حاضر آن نشاط از بین رفته چون تصمیمات دیگر به آن شکل گرفته نمی‌شود و تاکید است که چه مباحثی مطرح شود، چه مطالبی چاپ شود.
تاریخ آن دوران قابل بررسی است. خوشبختانه سخنرانی‌های آن دوره، فعالیت‌هایی که در زندان‌ها صورت می گرفت همه و همه چاپ شده اند. ما با رییس زندان جلسات و همدلی خوبی داشتیم و کتاب‌های خوبی در زندان رفت. ما هم تخفیف می‌دادیم چون زندانی هم بالاخره از حقوق انسانی برخوردار بودند.
* ایده‌ی برگزاری هفته‌ی کتاب، یک ایده‌ی داخلی در ارشاد بود یا الگوی خارجی داشت؟
_ این ایده اینکه الگوی خارجی داشته یا نه، من در جریانش نبودم. این ایده از آنجا آمد که ما در اردیبهشت ماه نمایشگاه کتاب را داشتیم. امکانات تبلیغاتی و رسانه‌ای را در اختیار ما می‌گذاشت. در زمستان نیز دهه‌ی فجر را داشتیم که آن وقت‌ها در این دهه مساله‌ی کتاب بسیار مطرح بود، حالا این رویکرد رنگ‌باخته است. این هم یک فعالیتی بود حول محور کتاب سال و کتاب جهانی سال. ما یک فضای رسانه‌ای در اختیار داشتیم، نمایشگاه کتاب فجر را داشتیم. ما جای خالی طرح مبحث کتاب را در دو فصل دیگر از سال محسوس می‌دیدیم. به همین دلیل یک طراحی برای فصل پاییز کردیم که شد هفته‌ی کتاب. درکنار این مناسبت ها، مناسبت های جنبی دیگری نیز داشتیم. مثلا ماه رمضان که می شد؛ ما نمایشگاه قرآن را با محور کتاب برگذرا می‌کریدم و پایگاهی بود برای ناشران؛ الان نمی‌دانم این نمایشگاه با چه محوریتی برگزار می‌شود. در آن دروه کتاب‌های دینی و مذهبی که می‌گفتند فروش نمی‌رود، در این نمایشگاه به چاپ‌های چندم می‌رسید. یا مثلا جشنی را گذاشته بودیم به نام آسمان که بین عید قربان و غدیر بود؛ یا جشن امید. در این مناسبات؛ یک بخشی از فعالیت‌ها همواره حول محور کتاب بود. به هر حال ما می‌گشتیم تا این مناسبت‌ها امکان فضاسازی به ما بدهد و اجازه دهد که بحث پدیدآورندگان و نویسندگان کتاب را مطرح کنیم، نشر را مطرح کنیم و...دایم مناسبت‌ها را زیاد می کردیم. مثلا اگر نمایشگاه کتاب، کشوری بود؛ ما آن را استانی هم کردیم. یا هفته‌ی کتاب را به روستاها هم بردیم. همه‌ی این فعالیت‌ها تدوین شده‌اند و کارنامه‌ی مشخصی از آن دوران منتشر شده است.
* ایده‌ی توزیع بن کتاب چطور؟
_ بن کتاب به نوعی حمایت از مصرف‌کننده بود.
* فکر می‌کنید بن‌ها همیشه به دست مصرف کننده‌ی اصلی خودش می‌رسید و ایجاد رانت‌ نمی‌کرد؟
_ الان به دست مصرف کننده‌ی اصلی کتاب نمی‌رسد. این مساله همیشه برمی‌گردد به مجموعه‌ی ساختارها. به هر حال از هر فعالیتی، ازجمله هفته‌ی کتاب، نمایشگاه بین‌المللی و... امکان سوءاستفاده هست و می‌تواند تبدیل به رانت شود. مثلا می‌شود در نمایشگاه کتاب، یک بخش از غرفه‌ها را تنها در اختیار بخشی از ناشران بگذارید و زمینه‌ی معرفی یا معرف نشدن برخی از کتاب‌ها و چهره‌ها را فراهم کنید؛ این یعنی رانت. همین الان مثلا می‌گویند فلان نشر را تعطیل می‌کنیم و از فلان نشر کتاب می‌خریم! مثلا فهرست خرید را بررسی کنید؛ ما یک آیین نامه‌ای داشتیم که حداکثر ۷۰۰ عنوان کتاب از ناشران خریداری شود. در این آیین‌نامه نماینده‌ی اتحادیه و نماینده‌ی ناشران نیز لحاظ شده بودند. بعدها آمدند اینها را حذف کردند. لابد حذف کردن معنایی داشته برایشان. مایک ظرفیتی به نشر کشور اضافه کردیم که کارهای قاعده‌مندی هم بودند. اما این بدان معنا نیست که همیشه این کارها در یک چارچوب طراحی می‌شود. ما همزمان بحث معافیت‌های مالیاتی را مطرح کردیم. آن سال‌ها یک تجربه‌ای داشتیم بر این مبنا که عمده مصرف بن کتاب، برای ناشران دانشگاهی بود اما در حال حاضر می‌بینیم که بن‌های سنگینی مثلا به ناشران دینی داده می‌شود که آنها هم این بن‌ها را تبدیل یا جابجا می‌کنند. این صورت‌ها؛ تجربیات جدیدی‌ست. اما آن وقت‌ها اینطور نبود؛ دیگر ضرب‌المثل شده بود که پول رایج ناشران دانشگاهی بن بود. ما به دانشگاه‌ها می‌دادیم؛ اولین کسی هم که برای حوزه بن خرید، آیت الله مرحوم اراکی بود. از ایشان سن و سالی گذشته بود و هیچ ادعایی نداشت. تنها احساس می‌کرد که طلاب به کتاب نیاز دارند. یکی هم مرحوم آقا محمد فاضل بود که تاکید می‌کرد کتاب برای طلبه از نان شب واجب‌تر است. اما الان وضعیت تغییر کرده، درگیری‌ها و گرفتاری‌ها زیاد شده و آن ضرورت دیگر دیده نمی‌شود.

* یکی از اهداف هفته‌ی کتاب، سامان بخشیدن به موضوع نشر و ناشران بود. کمااینکه قرار بود مشکل ناشران، خصوصا در توزیع کتاب را مورد توجه قرار دهند. نتیجه‌ی هفته‌های کتاب برای وضعیت نشر و معافیت مالیات ناشران چی بود؟
_ خیلی چیزها... مثلا اگر خاطرتان باشد ما یک دوره آغاز هفته‌ی کتاب را گذاشتیم جماران. آنجا ناشرن نشستند با وزیر وقت و من معاون وزیر بودم؛ صحبت کردند. هر سال آغاز هفته‌ی کتاب با گفتگوی مستقیم ناشران انجام می‌شد و این گفتگوها رسانه‌ای هم می‌شد. مهمترین مساله در حوزه ی فرهنگ این است که مدیران فرهنگی، پدیدآورندگان فرهنگی و صاحبنظران فرهنگی با هم گفتگو داشته باشند، یعنی از موضع قانون برخورد نکنند و فقط از بالا به پایین حکم و تهدید به تعطیلی و قطع کاغذ و... نباشد. این حس باعث می‌شد که ما در مباحث مختلف بخواهیم که همه باشند. حس‌مان این بود که ما هرچقدر هم که خودمان را بکشیم، به اندازه‌ی ناشران و نویسندگان دلمان برای حوزه ی نشر نمی‌سوزد!
خیلی از اقداماتی که در قاعده‌ی برنامه‌‌ی سوم و چهارم آمد، خیلی از قوانین که منجر به تسهیلاتی شد، تاسیس صندوق اصحاب فرهنگ و رسانه و معافیت‌های مالیاتی را از قبل همین حس ایجاد کردیم. آن ها هم از ما پشتیبانی می کردند؛ مثلا من یک جایی در مورد اینکه معافیت مالیاتی ناشران از کجا آغاز شد، نوشتم! وقتی یک مقامی برای بازدید می‌آمد، همه با هم هم‌دل می‌شدند که آن مقام تاثیرگذار را توجیه کنند. ما هیچ وقت ناشر را قایم نمی‌کردیم. دوست داشتیم باشد و حرفش را خودش بزند. البته گاهی هم ما را پیش مقامات نقد می کردند اما ما نگران نبودیم چون برآیند این رویکردها حتی برای ما هم مثبت بود. بنابراین ما در هفته‌ی کتاب خیلی به دیدارها و نظارت اهالی نشر اعتقاد داشتیم، بعداز وزیر، خیلی وقت‌ها حتی رییس جمهور آقای هاشمی هم در جلسات حاضر می‌شد. حتی در دور اول، حتی پیام رهبری خوانده شد و چون مقامات در این برنامه‌ها حضور داشتند، پوشش خبری خوبی هم صورت می‌گرفت و این امکان را به ما می‌داد که به پشتوانه‌ی آن فضای خبری، اقدامات مفیدی را پیگیری کنیم. خیلی از کتاب‌ها در این هفته توسط مقامات رونمایی می‌شدند.
* بله و یکی از مزایای هفته‌ی کتاب این بود که ما در نشریات، هم نقد می‌نوشتیم و هم تمجید. یادم هست که حتی در آن دوران برخی از ناشران و نویسندگان در نقدهایشان می‌گفتند که بخشی از فعالیت‌های هفته‌ی کتاب به تکرار افتاده و هفته‌ی کتاب نمی‌تواند خانواده‌ها را با کتاب آشتی دهد. کما اینکه تیراژ کتاب از همان دوره‌ها رو به نزول گذاشته بود؛ روندی که امروز نشر ما را به چنین وضعیت اسف‌باری در تیراژ رسانده. به نظر شما آن انتقادت ناشی از چه بود و انتقادات امروزی ناشی از چه عواملی هستند؟
_ الان را که نمی‌دانم ناشی از چیست. ولی بالاخره هر فعالیتی باید با نوآوری روبرو باشد. ما قصدمان همین بود. مثلا بخش‌هایی که در دانشگاه‌ها یا صنایع برگزار می کردیم؛ دایم با ایده‌های تازه‌ای مواجه می‌شد. الان نمی‌دانم کتاب سال دانشجویی هست یا نه، یادم هست که در اوایل می‌گفتند هر سال نمی‌توانیم كتاب سال دانشجویی برگزار کنیم چون دانشجویان هر سال اینقدر کتاب نمی‌نویسند. اما در ادامه در عمل گزارش‌هایی آمد با آمارهای خیره‌کننده. خصوصا اینکه میل و رغبت زیادی بین دانشجویان ایجاد شده بود و برایشان جذاب شده بود. یا جایزه‌ی خادمان نشر، رقابت‌های تنگاتنگی را برمی‌انگیخت. افراید مثل آقای استادی و فانی با افتخار می‌آمدند و در این جوایز شرکت می‌کردند. نکته این است که تنها با هفته‌ی کتاب که نمی‌توان این جریان را ادامه داد؛ به مجموعه‌ای نیاز است که به تولید طراوت بدهد، زمینه‌ی نقد در کشور باز باشد، بستر تولید آثار تازه فراهم باشد و... تا در این شرایط، هفته ی کتاب بتواند موفقیت‌آمیز برگزار شود. والا همه چیز می‌شود قراردادی! ما مثلا در سال اول گفتیم هزار نمایشگاه در هزار مدرسه! این نمایشگاه‌ها را اصلا ما برگزار نمی‌کردیم بلکه خود ناشران؛ نمایشگاه‌ها را برگزار می‌کردند. درصورتی‌که بعد از دوره‌ای كه ناشران برگزاركننده‌ی نمایشگاه کتاب‌‌های استانی بودند؛ گفتند چرا ناشران برگزار کنند؟ و ارشاد خودش شد برگزارکننده که شکست خورد.
ارشاد که دلش به حال ناشر نمی‌سوزد. ارشاد فقط می‌خواهد حقوقش را بگیرد. ما تمام تلاشمان این بود که کار دست اهلش باشد، چون آنها صاحب کار بودند. اما متاسفانه الان انگار ارشاد صاحب کار است و ناشران زیردستان ارشادند.
* سوال بعدی اتفاقا از این سخن نشات می‌گیرد كه چرا تمام كم و كیف هفته كتاب به ناشران یا صنف یا بخش خصوصی سپرده نشد و كماكان ارشاد؛ نهاد کتابخانه‌های عمومی، سازمان تبلیغات، وزارت ارشاد، وزارت علوم و... باید بانی اصلی‌اش باشد؟
_ هرجایی که صنف می‌آمد، همان بخش به صنف سپرده می‌شد. مساله‌ی ما هم همین بود اما یک بخش‌هایی سرمایه‌گذاری بیشتری لازم داشت. مثلا سروش قراردادی با وزارت پست بست و همه‌ی انبارش را هم خالی کرد و در مراکز پستی نمایشگاه گذاشت. اتفاقا اصلا وزارت علوم فعال نبود، دعوا هم داشت. راستش را بخواهید کار دست جهاد بود. جهاد با آموزش عالی هم رقابت داشت و ما کلی مشکل داشتیم که وزیر علوم بیاید یا نیاید. ولی ما اگر می‌خواستیم چنین کاری را انجام بدهیم، مثلا برای کتاب سال دانشجویی، بهترین گزینه جهاد وقت بود که پایگاه دانشجویی را داشت و به همین دلیل با وزارت اختلاف هم داشت. اینکه شما بحث تعاونی و صنف را مطرح می‌کنید، بعد از یک مدتی این بحث قدرت و شدت پیدا کرد و ما بعد از یک مدت اتفاقا به آن ها نمایشگاه بین‌المللی را دادیم. اما این اتفاق؛ زمانی بود که ما کاغذ را از وزارت بازرگانی گرفتیم و وارداتش را دادیم به ناشران که با ترس و لرز هم پذیرفتند. آنها از مباحث تجارت، ارز، معامله ی خارجی و... نگران بودند. با این اقدام، سود حاصل از کاغذ نیز به عرصه ی نشر بازگشت درحالی‌كه پیش از این سود حاصل از تجارت کاغذ می‌رفت دست تاجر یا وزارت بازرگانی. ما با زحمت این رویه را عوض کردیم. ناشران هم رونقی پیدا کردند و انبار خریدند و دفتر زدند و زیرپله‌ها تبدیل شد به فروشگاه‌های بزرگ. مثلا جواهر فروشی‌ها و بانک‌ها؛ کتابفروشی شدند. یعنی اتفاقی افتاد در اقتصاد نشر كه ابتدا مقدمات خودش را می‌طلبید. می خواهم بگویم این ظرفیت را خود ما بالا می‌بردیم و پس از آن به آنها ارجاع می‌دادیم.
* آیا بودجه‌هایی که صرف هفته‌ی کتاب می‌شد، خیلی زیاد بود؟
_ خیر! نیازی به ارقام سنگین نبود. ما از تمام ظرفیت‌ها استفاده می‌کردیم. این تعریف‌های جدید بود که ظرفیت را بالا می‌برد، نه بودجه‌ی زیاد. ما این ظرفیت توجیه و گفتگو را انجام می‌دادیم که دانشگاه تهران را متقاعد کنیم که مشارکت آنها، طراوت تازه‌ای به فضای دانشجویی بدهد. آنها هم استقبال می کردند و برای آنها هم ظرفیت‌های تازه‌ای به این واسطه ایجاد می‌شد؛ مثلا اساتید خود را در این هفته تجلیل می کردند. همین گفتگو را با حوزه هم داشتیم. با وزارت کار هم همینطور. یا همین گفتگو را با خانه‌ی کتاب داشتیم که از جنس وزارت کار نبود و مثل‌اش مثل وزارت آموزش عالی بود و جهاد! در حقیقت ما ظرفیت‌های تاثیرگذار را با کمک اصحاب فکر و گاهی حتی با همت خود ناشران را جذب می‌کردیم. مثلا یک وقت ناشری می‌آمد و می گفت من خودم با فلان بانک وارد مذاکره شده‌ام. یعنی ما سفره‌ای را طراحی و پهن می‌کردیم که همه سر آن بنشینند. بنابراین نه نتها درخصوص هفته‌ی کتاب، بلکه در فعالیت‌های دیگرمان نظیر نمایشگاه‌های قرآنی و... نیز اصلا نیازی به بودجه‌های کلان نداشت. ما بیشتر ظرفیت مدیریتی فضای فرهنگی کشور را داشتیم که این مساله بیشتر از اینکه متکی به منابع مالی باشد، متکی به منابع معنوی و ایده‌ها بود. البته فهمیدگی نهادها و سازمان های دیگر نیز شرط مهمی بود. این باعث می‌شد به یک دانشگاه خیلی نزدیک شویم اما یک دانشگاه در مقابل ما گارد بگیرد. مثلا ایده‌ی کتاب سال دانشجویی را که طرح کردیم، دانشگاه‌ها خودشان این ایده را گرفتند. یا کتاب سال حوزه نیز همینطور. حتی ما برنامه داشتیم که کتاب سال معلم نیز داشته باشیم.
* اگر امروز مسوول برگزاری هفته‌ی کتاب بودید، چه اقداماتی را ضروری می‌دانستید و چه معضلاتی را پیش روی خود می‌دیدید؟
_ درحال حاضر خیلی در جریان شرایط جدید نیستم. اما آن حرکت‌هایی که ما به وجود می آوردیم، حاصل اتاق فکری به تعبیر امروزی‌ها نبود. ما در جریان بحث و گفتگو و مشارکت و ایده پردازی و انتقاد به اینها می‌رسیدیم. ما آن فضای تک صدایی را شکستیم که البته مخالفانی هم داشتیم. مثلا نظر من این بود که چرا ما باید فقط یک کتاب سال داشته باشیم؟ عده‌ای معتقد بودند که فقط یک جایزه‌ی کتاب سال باید باشد و آن هم در ارشاد مستقر شود، حتما رییس جمهور بیاید و... در مقابل رویکرد ما در ایجاد جایزه‌ی کتاب سال دانشجویی این بود که به جای یک جایزه، جوایز متعددی داشته باشیم. یا اینکه چرا فقط یک نمایشگاه کتاب باید باشد؟ سیاست ما این بود که همه بیایند و مشارکت کنند. رویکرد ما رویکرد مشارکت جویانه بود و قصدمان هم ریاست کردن نبود؛ کمااینکه اداره‌ی اغلب این فعالیت‌ها به عهده‌ی برگزار کنندگانش بود نه ارشاد. مثلا وقتی ایده‌ی کتاب سال معلم را مطرح کردیم، برخی گفتند که ما خودمان می‌خواهیم این کار را بکنیم! و ما هم گفتیم اصلا مال خودتان! یا مثلا ما با وزارت ارشاد مذاکره کرده بودیم که اسم یکسری از کتاب‌های کمک آموزشی را پشت کتاب‌های درسی مدارس منتشر کنند. می‌دانید این اقدام چه تاثیری داشت؟ یک تشکل هایی را ایجاد کردیم مثل تشکل کتاب‌های آموزشی؛ که مدام در جریان شرایط موجود در این حوزه بودند و...
* یکی از نقدهایی که نویسندگان و مترجمان در حوزه‌ی ادبیات به دوره‌ی شما وارد می‌کنند، این است که در دروه ی شما نیز اگرچه کتاب‌ها با آزادی خیلی بیشتری منتشر می‌شد، اما شما نه در جایزه‌ی کتاب سال و نه در مراسم هفته‌ی کتاب و نه در مجامع عمومی خیلی به نویسندگان جدی توجه نمی‌کردید و آنها را به بازی نمی‌گرفتید. در حوزه‌ی کتاب‌های کودک بیشتر کار می‌شد یا حوزه‌ی کتاب‌های دانشگاهی و دینی و....؛البته باید توجه كنیم كه در دوره‌ی شما کتاب‌ها بدون خون دل مجوز می گرفتند. برای این دسته از نقدها چه پاسخی دارید؟
_ نمی‌دانم. ما محدودیتی در قبال این دست از افراد نداشتیم. حتی مرکز ادبیات داستانی هم وجود داشت. یا یک دوره ای از نگاه دیگر؛ یکسری از کتاب-ها را مورد حمایت قرار دادیم که بررسی رمان‌های بزرگ جهان بودند. بعد دیدیم که بعضی از این رمان‌ها که ۴۰ -۵۰ تا هم شده بود، آن مدیریتی که بتواند این کار را انجام بدهد به وجود نیامده. یکی از افرادی که در این حوزه خیلی هم زحمت کشید مرحوم الوند بود. یه مدتی هم جایزه‌ی بیست سال ادبیات داستانی را هم با آقای فراست گذاشتیم که خیلی هم جنجالی شد. یک مدتی مهدی افشار بود و... اتفاقا یکی از مهمترین نشریاتی که در ادامه ایجاد شد، نتیجه‌ی مذاکرات ما در حوزه‌ی ادبیات داستانی بود؛ ارغنون محصول این مذاکرات است. مثلا ما یک جلساتی داشتیم که آقایان فانی، زنده یاد سیدحسینی، آقای فولادوند و داوری و... در آن بحث های نظری زیادی داشتند. ما اتفاقا تلاش‌هایی در این حوزه داشتیم ولی مدیریت جا افتاده‌ای نداشتیم. ولی فکر نمی‌کنم مثلا در جوایز کتاب سال بخشی از آثار را حذف کرده باشیم؛ به نحوی که به بخش برگزیدگان نرسند. الان آماری در دستم نیست. ولی یادم هست که یک وقتی مدیر شبکه‌ی دو میزگردهایی داشتند، آقای سیدحسینی، من و آقای فراست در آن حضور پیدا می‌کردیم. البته نه من زیاد وقت داشتم برای این برنامه‌ها و نه تلویزیون مثل حالا به مسوولان بها می‌داد. اما می‌خواهم بگویم این بحث ها گاهی به تلویزیون هم کشیده می‌شد. ولی شاید حق با آن دسته از منتقدان باشد. یعنی شاید رمان در مقایسه با دیگر حوزه‌ها، در حد مورد توقع فعالیت نشد.
کد مطلب: 14137
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *