۰
دوشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۶

مسیر انقلاب به مطهری کجاست؟

هادی سروش
مسیر انقلاب به مطهری کجاست؟
تاثیر افکار اندیشمندان در جامعه غیرقابل انکار است. در تمام جوامع غربی و شرقی بصورت روشن می‌توان رفتار کارگزاران و مسئولانش را در اندیشه دانشمندان و یا دانشمندنمایانش ردیابی کرد و به نقطه اطمینان رسید.
امام خمینی نظامی را بعد از نهضت و انقلاب ایران پیشنهاد نمود که بر اندیشه دینی نهاده شده بود و در بُعد فقهی بر «ولایت فقیه جامع الشرائط»، و بُعد اجتماعی بر «عدالت»، و در بُعد سیاسی بر «میزان بودن رأی» استوار نمود.
برای این مهم؛ روحانیت را از دخالت در امور اجرایی بر حذر داشت، و اتاق فکر در جمهوری اسلامی را به استاد شهید آیت‌الله مطهری سپرد.
شهید آیت‌الله صدوقی -که انسان وارسته و ناشناخته‌ای‌ست - تا جائیکه استاد آیت‌الله مطهری تحقق شرائط «رهبری» بعد از امام را در ایشان می‌دانسته- گوید: در پاریس خدمت امام بودم دیدم که ایشان خوشحال است که بعد از پیروزی از وجود آیت‌الله مطهری در ایران استفاده خواهد شد.
امام خمینی که با شهادت استاد مطهری این امید خود به فناء دید، تاکید فراوان بر استفاده از آثار بجا مانده از او را در پیش گرفت تا جمهوری اسلامی بر اساس الگوی فکری-دینی آیت‌الله مطهری شکل گیرد.
این مطلب آنچنان روشن است که حتا آیت‌الله مصباح تصریح دارد؛ به‌تحقیق می‌توان گفت پس از امام خمینی هیچ‌کس به اندازه شهید مطهری در تقویت مبانی فکری و اعتقادی این انقلاب مؤثر نبوده.
اما در روزگار ما آیت‌الله مصباح به عنوان تئوری‌پرداز بی بدیل انقلابی مطرح شد و ایشان هم با در اختیار داشتن امکانات و تریبون ماشین سیاست را در جنبه فکر دینی در مسیری غیر از «مسیرمطهری» هدایت نمود.
بخشی از این «تشخیص شخصی» را خود انجام داد مانند اعلام «تعارف بودن رأی مردم» و یا  بازگشت از «مسئولیت حفظ جان به تئوریزه ترور»! و...  بخشی دیگر را شاگردان و یارانش متحمل زحمتش شدند!
مانند؛ بازگشت تمام از مسیر «عدالت» به مسیر «ولایت»!
و از مسیر «رای مردم» به «نظر حاکم»!
و از مسیر اساس بودن «اخلاق» به تقابل «دین و اخلاق»!
و ربا حرام است اما نگه داشتن حکومت دینی حجت است!
و....
کافی است با یک جستجوی محدود این موارد را با ذکر نام گوینده و مکان و زمان آن که بوسیله شاگردان ایشان در مجلس شورا و در مجلس خبرگان و برنامه‌های صداوسیما و سخنرانی‌های مصلی تهران و برخی تریبون‌های جمعه و ... تبیین و تصریح می‌شود، پیدا کرد.
اجازه دهید با بازخوانی اندیشه‌های استاد آیت‌الله مطهری پرداخته و با رویت «نور»، ظلمت‌های انحراف و تحریف را شناسائی کنیم.
ماهیت انقلاب عدالت است
انقلاب اسلامی ایران از آن رهگذر که ماهیت دینی داشت تمام هویت آن را «عدالت» تشکیل داده بود و مقصود از عدالت یعنی؛ عدالت اقتصادی که نتیجه‌اش نفی هرگونه تبعیض و زیاده خوری و اختلاس است. و عدالت اجتماعی و بهره‌مندی همه شهروندان از حقوق مُسلّم خویش در جامعه که طبعا خروجیش فقدان هرگونه ظلم اجتماعی و رانت‌های اداری و کاری است و سختگیری‌های بی ربط بر شهروندان و محروم کردن آنان از کار و کسب و تفریح و تحصیل و...
استاد مطهری چنین می‌گوید:
«این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعا مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند ... من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد.»
نفی خشونت در اجرای دستورات دینی
انقلاب اسلامی با ماهیت دینی پدید آمد و اینکه انقلابیون و حتا شهروندان مذهبی خاستگاه پیاده شدن دستورات دینی را داشته باشند دور از ذهن نیست. اما آیا پیاده کردن «احکام دین» با خشونت و نفی حقوق شهروندی درست است؟ اصلا امکان پذیر است؟
به صورت روشن عرض کنم؛ آیا مثلا برای تحقق حجاب که قطعا یک دستوردینی است، زدن و بستن و تعطیل کردن محل کسب و کار و محرومیت از خدمات عمومی اجتماعی کارساز است؟
استاد مطهری رفتار در مقابل رضایت افکار عمومی را با ماهیت انقلاب که ماهیتی عدالت خواهانه بوده است، در تنافی می‌داند و چنین می‌گوید:
«اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در این انقلاب اساس کار باید بر اخوت اسلامی بنا نهاده شود. یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تامین می‌کنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد.»
آزادی و دوری از اختناق
بخشی از افکاری که در سکانداران سیاست جا کرده خروجی غیر از اختناق و شدت عمل را به همراه ندارد.
این نقیصه و خطر را استاد مطهری در ابتداء انقلاب شناسائی کرد و بخوبی حکومت و حاکمیت را از آن بر حذر داشت و بدون رودربایسی این باور خود باصدای بلند اعلام داشت تا مبادا حکومت مردمان خود را فاقد عقل و تحلیل بداند و یا اجازه بروز تفکر و اظهار نظر را از شهروندان بستاند!
استاد شهیدمطهری گفت:
«وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادی‌ها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، زیرا اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد. البته آزادی‌ها غیر از هرج و مرج است و منظور ما، آزادی به معنای معقول آن است. هر کس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد.»
او بدرستی گفت :
«اعلام می‌کنم که در جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد... هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می‌گیرد و ناچار است مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند... من اعلام می‌کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از باصطلاح کانالیزه کردن اندیشه‌ها خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل تفکرات و اندیشه‌های اصیلشان را عرضه کنند.»
و حتا بر این باور بود و نامه نوشت :
«می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسیسم دعوت کرد تا در این دانشکده مسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‏را می‌زنیم. منطق خودمان را می‌گوئیم. هیچ کس هم مجبور نیست‏ منطق ما را بپذیرد.»
و می‌گفت :
«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مي‌دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو مي‌شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها.»
ایجاد زمینه برای تحلیل و انتقاد و ممانعت از انحراف غلوگوئی و ستایشگری
طبیعی است وقتی مدیریت کلان در دست افراد قرار می‌گیرد، راه رسیدن افراد نالایق به هر مقامی از مسیر غلوگوئی و ستایش از قدرت و ریاکاری است ! و در اینجا گاهی مشکلی بر مشکل افزوده می‌شود و آن این است که از تحلیل و انتقاد جلوگیری می‌شود و فهمیدن و نقد کردن را خارج از فهم عموم و حیطه حقوق انسان معرفی می‌کنند!
استاد شهید مطهری چه زیبا از یک سوی «قدسی انگاری» افراد را نفی می‌کند و از سوی مردم را به حق انتقاد و اعتراض آگاه می‌کند.
عبارت ایشان در هر دو سوی را ملاحظه کنید.
در مورد «قدیس‌سازی» چنین می‌گوید:
«مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی و الوهیت نیست. در نوشته‌های خودم تصریح کرده‌ام که هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام ؛ ضمن اینکه مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق. اگر چنین چیزی بود شرط عدالت بلاموضوع می‌شد.»
و ایشان درباره اینکه جامعه حق تحلیل و اعتراض دارد و می‌نویسد:
«هر انسانی که پا به این جهان می‌گذارد، چون انسان است دارای حقوقی است و از این رو می‌تواند بلکه باید آنها را مطالبه کند و در برابر تضییع آنها ساکت نماند. چگونه می‌توان مقاومت در برابر تضییع مال را جهاد و فداشدن برای آن را شهادت نامید..»
بالاتر اینکه؛ شهید مطهری وظیفه حاکمان می‌داند که به مردم راه و رسم تحلیل و انتقاد و اعتراض را آموزش دهند؛
«حاکمان دینی نه تنها ملزم به رعایت حقوق و آزادی‌های شهروندی هستند و نه تنها مطالبه این حقوق از سوی مردم ناپسند نیست، که حاکمیت، خود موظف به آموزش این حقوق به مردم است.»
اینها گوشه‌ای از تفکرات فریادگونه آیت‌الله مطهری است تا روزی نباشد که به نام دین بی دینی شود! و یا آزادی بیان و کرامت انسانی  به مسلخ رود! یا بر انتقادات و یا اعتراضات صنفی معلمان و کارگران و لب به شعار گشودن قانونی دانشجویان و جوانان که شکاف طبقاتی و ویژه خواری و اختلاس می‌بینند.
 
کد مطلب: 194864
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *