۵
سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۳۷
نگاهی به نمایش «نفرین قطحی‌زدگان»

تیر خلاص به کابوی ورشکسته

نفرین قحطی‌زدگان روایت ناکامی‌های خانواده‌ای مضمحل و از هم گسیخته‌ای است که تغییرات بنیادین پس از جنگ سرنوشتشان را به تباهی می‌کشاند.
نمایش نفرین قحطی زدگان
نمایش نفرین قحطی زدگان
نفرین قحطی‌زدگان روایت ناکامی‌های خانواده‌ای مضمحل و از هم گسیخته‌ای است که تغییرات بنیادین پس از جنگ سرنوشتشان را به تباهی می‌کشاند.
نمایش با اشاره به رفتار خشونت‌آمیز شب گذشته پدر خانواده آغاز می‌شود. او در حالت مستی برای ورود به خانه در را می‌شکند. حالا پسر با تکه چوب‌های شکسته در بازی می‌کند و با اشیا حرف می‌زند. از همین ابتدای نمایش نابه‌سامانی و شرایط غیرعادی این خانواده چهار نفره مشخص می‌شود. شکسته شدن در خانه و رفت و آمدهای افراد نامربوط به آن نقطه شروع تغییرات خانمان برانداز نمایش است. افتتاحیه نمایش کلیدی است برای ورود به جهان داستان خانواده‌ای رو به تباهی که پدر خانواده آن را رقم می‌زند. پدری که سال‌ها در جنگ خلبانی کرده و تاثیرات جنگ و خاطرات آن همواره بر زندگی پس از جنگ او سایه افکنده و به نظر می‌رسد او نمی‌تواند با زندگی بدون جنگ سازگار شود. هر کنشی در نمایش از سوی او با خاطره یا تاکیدی بر حضور او در جنگ پیوند دارد. در واکنش به افرادی که قصد تصاحب خانه‌اش را دارند نیز سابقه حضور در جنگش را برای مقابله با آنها مطرح می‌کند. گویا او زندگی بدون جنگ را نیاموخته و همواره در ادامه مسیر زندگی‌اش دستخوش اتفاقاتی می‌شود که به نابودی خود و خانواده‌اش می‌انجامد. او درگیر تضادهای بیشماری است که شپارد در اکثر شخصیت‌هایش ترسیم می‌کند. و این را معلول شرایط اجتماعی و البته سیاسی گذشته شخصیت‌ها می‌داند. شخصیت‌هایی که هر چه برای خوشبختی تلاش می‌کنند کمتر به آن دست می‌یابند.
شپارد نگاه انتقادی به شرایط اجتماعی آمریکای پس از جنگ دارد. اضمحلال نهاد خانواده و سقوط در همه ارکان آن. اضمحلالی که با مدرنیته پیوند دارد و اصالت وراثت را پذیرفته و با توجه به سرنوشت محتوم خانواده‌ای که آینده آنها به رفتار گذشتگان و حتی تریگلیسیرید خون پدربزرگشان مربوط می‌شود. دختر خانواده در تحلیل شخصیت پدر و برادرش می‌گوید که آنها چیزی از پدربزرگشان به ارث برده‌اند و خشونت‌طلب هستند و البته به مشروب‌ خوردن مبتلا هستند. او خود نیز خشونت را به حد اعلا رسانده و برای انتقام از خریدار منزل مغازه او را به گلوله می‌بندد. خشونت ذاتی و موروثی که آنها را به خانواده‌ای عجیب و غریب تبدیل می‌کند که هیچ آرامشی یا یکدیگر و دیگران ندارند. اما شیوه برخورد کابوی نوجوان که ریشه در خصوصیات وراثتی او دارد نمی‌تواند به حل مشکلاتش کمک کند. چرا که شرایط جدید آمریکای امروز نظم نوین سرمایه‌داری را پذیرفته است. در این میان نگاه انتقادی اما به همین مسئله ختم نمی‌شود. وقتی برادرش نمودار کار کلاسی او را به کثافت می‌کشد و مرغ مزه‌دار شده‌اش دزدیده می‌شود او نیز نه از پس نظام آموزشی بلکه از دل خانواده‌ای نفرین‌شده خود را وارد بازی پرخشونت آنها می‌کند و برای رسیدن به هدفش در نهایت راه مادرش را طی می‌کند. در اینجا نویسنده نگاهی انتقادی به سیستم آموزشی غربی دارد که در خدمت مصرف‌گرایی است و مدت‌ها وقت دختر را صرف کشیدن نمودار برای نحوه تهیه مرغ سوخاری کرده است. اما مادر خانواده که برای فروش خانه بدون اجازه همسرش با وکیلی دست به یکی می‌کند و برای رهایی از این زندگی نابسامان رویای رفتن به اروپا را در سر می‌پروراند. رویایی که آمریکایی بودنش پوچ و توخالی می‌نمایاند و تمام اهل خانه در نهایت مجبور به فرار از آن خواهند شد.
در میان این شرایط مایوس‌کننده و ابزود نمایش، پسر خانواده بره‌ای را به خانه می‌آورد تا بیماری‌اش را درمان کند. او تنها کسی است که امید به اصلاح و به‌سامان کردن شرایط دارد. اما اصلاحات او با آنچه که مدرنیته و ماشین پرشتاب تغییرات بنیادین مدنظر دارد دو خطی موازی است که هیچکدام نمی‌تواند دیگری را همراهی کند. ساخت و سازها، مزارع و کشاورزی را از بین می‌برد و انسان مولد به مرور به انسان مصرف‌کننده و بدهکار و فراری و بزهکار تبدیل می‌شود. بدین واسطه، کشاورزان چیزی جز پیاز برای خوردن و گوسفند مریض ندارند و برای مایحتاج روزانه خود تخم‌مرغ و ژامبون از فروشگاه تهیه می‌کنند. این تحول بر عهده دلالان حقوقدان و کازینودارهایی است که مورد حمایت پلیس فدرال هستند. پدر خانواده پس از مدتی که او خانه، ماشین، حیوانات و زمین بایر پدر را از دست رفته و در دست سرمایه‌داران فرصت‌طلب می‌بیند، تن به یاس و تباهی که گویی سرنوشت طبقه اوست می‌دهد و در لباس پدر مال باخته‌ای می‌نمایاند که سرمایه‌داری برای کسب سرمایه و قدرت بیشتر او و امثال او را زیر چرخ ماشین سازندگی خود زیر می‌گیرد.
در پرده بعدی، میزی که تا پیش از این برای صرف غذا از آن استفاده می‌شد تبدیل به تختی برای آسایش و خواب راحتی می‌شود و محلی برای مذاکره، قرارداد، قمار و مشروب که آسایش کاذب را نمایندگی می‌کند. در ادامه همین مفهوم در طول نمایش، شخصیت‌ها به کرات با اشیا حرف می‌زنند که مصداق شی‌شدگی و شی‌انگاری در جامعه مصرف‌زده است.
اینجاست که تغییرات مثبت و منفی خانواده راهی از پیش نمی‌برد. دخترک که اولین نشانه‌های بلوغ او را وارد زندگی دیگری کرده به نابودی کشیده می‌شود. مادر که پس از تلاش برای ایجاد تغییرات اساسی با اوهامی از دست رفته مواجه می‌شود و پدر که زیر دوش گرم و سرد پس از تحمل سختی‌های فراوان تصمیم به شروع زندگی جدید می‌کند، در نهایت مسیری برای رهایی از بند جریان بیرحم مدرنیته ندارند. و مسیر زندگی پسر نیز تغییر می‌کند. او که تا به اینجای نمایش تنها نقطه امید و کورسوی نجات خانواده بود، حالا در هیئت پدر ظاهر می‌شود و بره مریضش را که رو به بهبودی است سر می برد. خود را به سرنوشت محتوم خانوادگی می‌سپارد.
اما نگاه انتقادی نمایش به همین جا ختم نمی‌شود. او در صحنه‌ای که پلیس وارد بازی می‌شود به تمسخر و نقد پلیس آمریکا به عنوان نهاد مجری قانون می‌پردازد که او نیز در خدمت سرمایه‌داری کارکرد خود را از دست داده و درگیر بوروکراسی‌های اداری می‌شود.
در طول نمایش شخصیت‌ها به کرات تکرار می‌کنند که خانواده آنها مانند قطحی‌زدگان نیستند و همواره چیزی برای خوردن دارند. یخچال گوشه صحنه که در طول نمایش هویتی می‌یابد گواه بر این مدعاست. آنها به طبقه متوسطی تعلق دارند که بیش از نیاز خود دست به مصرف می‌زنند. پدر خانواده زمین، ماشین و دیگر دارایی‌های خود را با قرض و قسط تهیه کرده و به خیال آنکه روزی آنها را پرداخت می‌کند دارایی‌اش را به باد می‌دهد. دیگر اعضای خانواده نیز به جای تلاش برای حفظ و بهره‌برداری از امکاناتی که در اختیار دارند، همچنان مطالبات بیشتری از نیازهای کاذب را در ذهن می‌پرورانند و در نهایت برای رسیدن به آن، داشته‌های خود را نیز از دست می‌دهند. و در این میان از نگاه شخصیت‌ها معجزه‌ای رخ نمی‌دهد و ماشینیزم با ماورا‌لطبیعه و جادو یکی دانسته می‌شود.
اما ارتباط برقرار کردن میان این نمایش با مخاطب ایرانی امروز، می‌تواند در چندین نکته مورد بررسی قرار گیرد. تطبیق دوران سازندگی و شروع سیل عظیمی از ساخت و سازها و ورود به دنیای شبه‌مدرنیته که با خود انبوهی از نیازهای کاذب را برای شهروندان ایجاد کرد و مصرف‌گرایی را در پی داشت.
اما نمایشی که خطیبی این روزها به روی صحنه می‌برد در کنار انتخاب متنی متناسب با مخاطب ایرانی و طراحی صحنه قابل قبول، در اجرا و بازی گرفتن از بازیگران به جز یک مورد موفق عمل نمی‌کند. با توجه به اینکه نمایش در روزهای پایانی است همچنان بازیگران در پرده‌هایی نه تنها بازی یکدستی ندارند بلکه دیالوگ‌هایی هم فراموش می شود یا درست ادا نمی‌شود. حسی که مخاطب از نمایش دریافت می‌کند بیشتر به کمک موسیقی کانتربری در میان پرده‌ها ایجاد می‌شود تا بازی بازیگرانی که چندان قدرت انتقال حس و موقعیت شخصیت‌های نمایش را ندارند.
رویا سلیمی
 
کد مطلب: 111714
برچسب ها: نمایش تئاتر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *