۰
يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۵۴
پنج‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۲۵

تبریز به روایت یک شاهد عینی

«اهل شهر علیه حکومت پیشه‌وری قیام کرده و شهر را متصرف شده‌اند»
با صدای لاینقطع تیر از خواب بیدار شدیم. قبل از طلوع آفتاب توسط نوکری که برای خریدن نان صبحانه بیرون رفته بود، مطلع شدیم که اوضاع به کلی برگشته است. اهل شهر بر علیه حکومت پیشه‌وری قیام نموده و شهر را متصرف شده‌اند. فدایی‌ها و مهاجرها را خلع‌سلاح نموده و دسته دسته مردم شهری که مسلح شده‌اند، مشغول تعقیب و دست‌گیری و قتل سران و سرکردگان آن‌ها می‌باشند. پیشه‌وری فرار کرده است. نظمیه به تصرف اهل شهر درآمده است و مهاجرهایی که در خانه‌های مصادره‌شده اسکان [داده] شده‌ بودند، بیرون ریخته شده‌اند.
تبریز به روایت یک شاهد عینی
پس از توافق قوام – سادچیکف قرار بر این بود که مسئله آذربایجان به عنوان یک مسئله داخلی حل شود. قوام در اول آذر ۱۳۲۵ دستور می‌دهد قوای نظامی دولت به سوی زنجان و خمسه حرکت کنند. ورود نیروهای دولتی و آمدن خبرنگاران، زنگ خطر برای دولت پیشه‌وری است. نیروهای دولتی در مسیر حرکت به تبریز با قوای دموکرات‌ها درگیر و شماری کشته و مجروح می‌شوند. روز چهارشنبه بیستم آذر ۱۳۲۵ قوای دولتی وارد میانه می‌شوند و درست در آستانه ورود به تبریز هستند که سران دموکرات شبانه این شهر را ترک می‌کنند و به شوروی می‌گریزند.
 در طول یک سال سلطه فرقه دموکرات، شماری از علما نیز تبریز را ترک می‌کنند و برخی نیز به صورت اشخاص تقریبا منزوی در تبریز می‌مانند. آیت‌الله میرزا عبدالله مجتهدی که در این زمان بیش از چهل سال دارد و از فضلای بنام تبریز است، در شهر می‌ماند و خاطراتش را می‌نویسد. او در جای جای یادداشت‌های روزانه‌اش در طول این یک سال نگرانی خود را از تلاش‌های جدایی‌طلبانه‌ای که برخی از سران فرقه دموکرات ابراز می‌کنند، نشان می‌دهد و از حکومت تهران که هیچ دفاعی از هواداران تحت فشار خود در تبریز نمی‌کند، سخت دل‌خور است. با این همه با تنی چند از افرادی که به نوعی با دموکرات‌ها حشر و نشر داشته‌اند مراوده دارد. مجتهدی در یادداشت‌های روزانه‌اش (بحران آذربایجان، ۱۳۸۱، صص ۳۵۱-۳۵۴) روزهای بیستم و بیست‌ویکم آذر ۱۳۲۵ را این‌طور توصیف کرده است:
 
چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۲۵
امروز هم در شهر نگرانی میان مردم حکم‌فرما بود. روابط بین تبریز و طهران همان‌طور مقطوع بود. سیم‌ تلگراف کار نمی‌کند. رادیوی تبریز با رادیوی طهران به شدت داخل جنگ شده است. طیاره‌های طهران بالای تبریز پرواز نموده، اوراقی فرو ریخته‌اند که در آن اهالی را دعوت به ترک مقاومت کرده‌اند. مامورین حکومت و آژان‌ها مردم را نمی‌گذارند که آن اوراق را بخوانند؛ اما مردم محرمانه آن اوراق را دست به دست به همدیگر می‌رسانند.
هر روز عده‌ای فدایی و نظامی به جبهه‌های جنگ میانه و میاندوآب فرستاده می‌شود. برای رساندن قشون و مهمات هرچه ممکن است از وسایل نقلیه از دست صاحبان آن‌ها منتزع می‌شود و برای حمل و نقل قشونی به کار برده می‌شود. حتی الاغ آسیابان را هم آژان توقیف نموده و می‌برده است؛ در حالی که آردهایی که بار الاغ بود در توی جوال در کوچه مانده بوده است. حتی دوچرخه‌ها را می‌گرفتند.
تمام آژان‌های نظمیه را عوض نموده‌اند. به جای آژان‌های قدیم که غالبا اهل شهر بودند به دهاتی‌ها و مهاجرها لباس آژانی پوشانده و حفظ شهر را به عهده ایشان واگذار نموده‌اند.
از وضع و سیر جنگ اطلاع قطعی در دست نیست. همین قدر مسلم است که هم در نزدیک میانه و هم در جبهه افشار و میاندوآب تصادماتی فیمابین واقع گردیده است. رادیوی طهران اطلاع داده است که قوای دولتی ارتفاعات قافلانکوه را متصرف گردیده‌اند.
کسان جوانانی که به عنوان نظام‌وظیفه به جبهه‌ها ارسال شده‌اند خیلی پریشان هستند و غالبا وسیله ارتباط و خبر گرفتن را هم ندارند. از سران دموکرات پیشه‌وری و بی‌ریا را طرفدار مقاومت و جنگ می‌گویند. بنا به اطلاعی که دارم الهامی هم به شدت طرفدار جنگ، آقای شبستری و دکتر جاوید را مردم طرفدار ملایمت و سازش تشخیص داده‌اند.
تا حال آقای قوام‌السلطنه چندین تلگراف به دکتر جاوید استاندار مخابره نموده و درخواست کرده است که برای ورود قوای دولت به آذربایجان که برای حفظ انتظامات در موقع انتخابات ارسال گردیده‌اند، ممانعت به عمل نیاید.
چند نفر را که در این اواخر توقیف نموده بودند، هنوز آزاد ننموده‌اند. از جمله آن‌ها حاجی محمدعلی حیدرزاده که از تجار و متمولین تبریز و آدم زرنگ و حرافی می‌باشد. یکی هم سیف‌الله باغمیشه‌ای معروف که از یادگارهای انقلابات گذشته است و در قضایای تروریستی سال انقلاب و مجاعه ۱۳۳۶ ق دست داشت. عباس عابدی از اهل اهر و شقاقی (موفق‌الملک قپچاقی) را هم در جزو توقیف‌شدگان نام می‌برند.
نزدیک غروب معلوم شد که در شهر حکومت‌نظامی اعلام شد. همان وقت‌ها خبری هم منتشر شد که سازش حاصل گردیده است. تشویش و نگرانی مردم به منتها درجه رسیده است. یکی عده برای استماع گزارش دعوت... [در اصل سفید]
ساعت پنج بعدازظهر رادیوی تبریز اول شروع خود، خبر داد که قرار شده است ممانعتی از ورود قوای دولتی به عمل نیاید. دو تلگراف از آقای شبستری که یکی به شاه و دیگری به نخست‌وزیر مخابره شده بود، در رادیو به زبان فارسی خوانده گردید. یک تلگراف هم از دکتر جاوید خطاب به نخست‌وزیر خوانده شد. تلگراف‌ها محترمانه بود. در تلگراف دکتر جاوید این هم بود که تلگراف نخست‌وزیر یازده ساعت دیرتر از موقع رسیده است.
از لحن تلگراف آقای شبستری معلوم بود که سعی دارد حسن خدمت خود را در حل قضیه و وادار نمودن همکاران خود به اطاعت و تسلیم بلاشرط در ضمن همین تلگراف‌ها مورد توجه قرار بدهد. تنها نکته‌ای که در تلگراف آقای شبستری غیرخاضعانه به نظر می‌آید این جمله بود که از قوام‌السلطنه درخواست نموده بود که قوای دولتی به غیر از نظارت در حسن جریان انتخابات به کارهای دیگر مداخله نکنند.
از این خبر غیرمنتظره خیلی خوش‌وقت شدیم. از بس خبر خوش و باورنکردنی بود تا مدتی در اطراف نمی‌توانستیم درست فکر بکنیم. همین‌قدر متوجه بودیم که نام پیشه‌وری در این جریان به میان نیامد. ما آن را این‌طور تحلیل نمودیم که برای تسهیل امر سازش قدری عقب کشیده و میدان را به آقای شبستری و دکتر جاوید که میانه‌شان با طهران به آن درجه بد نبود و به اصطلاح هردو طرف دیوار را خراب نکرده بودند، واگذار نموده است.
مهدی مجتهدی که در دعوت... [در اصل سفید] حاضر بود، مراجعت کرد. در آن اجتماع که بیش‌تر از صد نفر حاضر بودند، آقای شبستری حضار را از ... [یک کلمه افتاده] خودشان راجع به ترک مقاومت مطلع نموده و تلگراف‌ها را برای‌شان قرائت کرده بود و مورد پسند و تحسین حضار گردیده بود.
پیشه‌وری در آن مجمع حاضر نبوده و نامی هم از وی برده نشده بود؛ اما الهامی را یکی از حضار در میان جمعیت دیده بود که خیلی متغیر به نظر می‌آمده است. رادیوی طهران در قسمت اخیر نشر اخبار خود تلگراف‌های تبریز را نقل نمود. رادیوی ترکیه هم خبر تسلیم شدن آذربایجان را نشر کرد. شام خورده و شب را با این اعتقاد که فردا حوادث غیرمنتظره ممکن است ظهور نماید، به روز می‌خواستیم برسانیم و خوابیدیم.
دو سه ساعت از نصف شب گذشته، من به صدای تیرهایی که خالی می‌شد از خواب بیدار شدم. صدای حرکت اوتومبیل هم می‌آمد. من با خود گفتم که چون سران کار می‌خواهند شهر را قبل از ورود قشون، مثل زنجان تخلیه نمایند، تیرها را خالی می‌کنند که مردم ترسیده از خانه‌های خود خارج نشوند تا با فراغ خاطر هرچه را می‌خواهند ببرند.
پنج‌شنبه ۲۱ آذر
با صدای لاینقطع تیر از خواب بیدار شدیم. قبل از طلوع آفتاب توسط نوکری که برای خریدن نان صبحانه بیرون رفته بود، مطلع شدیم که اوضاع به کلی برگشته است. اهل شهر بر علیه حکومت پیشه‌وری قیام نموده و شهر را متصرف شده‌اند. فدایی‌ها و مهاجرها را خلع‌سلاح نموده و دسته دسته مردم شهری که مسلح شده‌اند، مشغول تعقیب و دست‌گیری و قتل سران و سرکردگان آن‌ها می‌باشند. پیشه‌وری فرار کرده است. نظمیه به تصرف اهل شهر درآمده است و مهاجرهایی که در خانه‌های مصادره‌شده اسکان [داده] شده‌ بودند، بیرون ریخته شده‌اند. از هر طرف صدای تیر تفنگ و طپانچه و مسلسل که به خوبی از همدیگر متمایز بودند، شنیده می‌شد.

برگرفته از: انتخاب
کد مطلب: 141405
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *