۰
دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۴۶

انجماد جنگ اوکراین

علی ودایع
انجماد جنگ اوکراین
مساله ارسال بمب‌هاي خوشه‌اي آمريکا به کي‌يف براي استفاده عليه روسيه بار ديگر معماي پرستيژ ليبرالي ايالات متحده در موضوع حقوق بشر را پررنگ کرده‌ است. واشنگتن همواره تلاش مي‌کند مبتني بر گفتمان دموکراسي‌خواهي و دفاع از آزادي در موضوعات خرد و کلان بين‌المللي مداخله کند اما اين وجهه کاخ ‌سفيد تنها تا جايي کاربرد دارد که منافع ايالات متحده تامين شود.
واقعيت اينجاست که واشنگتن هرگز بر مبناي ارزش‌هاي ليبراليستي رفتار نمي‌کند؛ بلکه اين رئاليسم است که نوع کنش يا واکنش آمريکا را در معادلات جهاني تعيين مي‌کند. موضوع جالب اينجاست که هميشه واشنگتن براي هر اقدامي يک پيوست رسانه‌اي تدوين مي‌کند؛ حالا هم نبرد خير و شر است که آنها مجاز به استفاده افسارگسيخته از خشونت هستند.
«استفان والت» نظريه‌پرداز رئاليست مي‌نويسد که «متأسفانه، ديدگاه ليبرال از حداقل دو کاستي جدي رنج مي‌برد. اولين مشکل اين است که ليبراليسم ادعاي جهان‌گرايي دارد چرا که بر اين گزاره بنيان شده که هر انساني، در هر جا که باشد، حقوق غيرقابل تغيير مشخصي دارد، دولت‌هاي ليبرال به جنگجوياني تبديل مي‌شوند که سياست خارجي را به عنوان يک نبرد مطلق ميان خوب و بد مي‌بينند. جورج‌بوش در سخنراني خود در مراسم آغاز دور دوم رياست‌جمهوري‌اش، همين ديدگاه را ترويج داد، زماني که اعلام کرد که هدف نهايي سياست خارجي آمريکا «پايان دادن به ستم در جهان ما» است. چرا چنين چيزي ضروري بود؟ زيرا به ادعاي او «بقاي آزادي در سرزمين ما به پيشرفت روزافزون آزادي در ساير سرزمين‌ها وابسته است.» اما وقتي اين سياست به مرحله عمل برسد، موجب تضمين تنش مداوم با کشورهايي خواهد شد که سنت‌ها، ارزش‌ها و نظام‌هاي سياسي متفاوتي دارند. اين باورها همچنين مي‌تواند اعتماد به نفس خطرناکي را ترويج کند: اگر کسي در کنار فرشتگان مي‌جنگد و هم راستا با جريان درست تاريخ شنا مي‌کند، به آساني گمان خواهد کرد که پيروزي اش بي برو برگرد است و به راحتي در دسترس خواهد بود.»  بنا به گفته «جو بايدن» در نشست سران ناتو، آمريکا بنا به کمبود تسليحات ناچار به استفاده از بمب‌هاي خوشه‌اي شده ‌است اما هدف‌گذاري ثانويه پنتاگون افزايش سطح فشار و خشونت در جنگ اوکراين است. واشنگتن مبتني بر ناکامي ضدحملات بهاره اوکراين و اعلام نياز کي‌يف اقدام به ارسال تسليحات جديد کرده‌ است. آنها مي‌خواهند کرملين بيش از گذشته در معرض فشار قرار بگيرد.
در اين ميان، بايد بپذيريم که آمريکا مبتني‌بر نگاه رئاليستي موازنه قدرت و تهديد را مبتني بر معماواره امنيت در مرز ناتو و روسيه برهم زد تا جنگ اوکراين آغاز شود.
حالا افزايش تعمدي خشونت اقدامي در جهت تثبيت جنگ اوکراين است. واشنگتن نگراني‌هاي جدي درباره افزايش نارضايتي‌هاي اروپا و کمبود تسليحات در زرادخانه‌هاي ناتو دارد‌. آمريکا نمي‌خواهد هيچ گونه تزلزلي در ميان چشم‌آبي‌هاي لوس اروپايي وجود داشته باشد.
 شايد امروز چشم‌انداز روشني براي پايان جنگ وجود نداشته باشد اما در نهايت مبتني بر نسخه «هنري کيسينجر» پدرخوانده سياست خارجي آمريکا، طرفين ناچار به مصالحه نفرت خواهند شد. براساس مصالحه نفرت روسيه مناطق اوکراين‌شرقي را در اختيار خواهد داشت اما اوکراين هم طرف شکست‌خورده نخواهد بود. در ميان تمام آنچه که گفته شد؛ غرب به هيچ عنوان نمي‌خواهد مسکو را به نقطه استفاده از بمب اتم بکشاند اما براي آن‌هم سناريوپلنينگ خاص خود را انجام مي‌دهد. فعلا بهترين گزينه براي ناتو، انجماد جنگ اوکراين در نقطه کنون است.
«جان مرشايمر» از لفظ «نبرد منجمد» (frozen conflict) استفاده مي‌کند. اين وضعيت بدين معني است که جنگ مسلحانه گداخته به پايان مي‌رسد يا حداقل کنترل مي‌شود اما هيچ پيمان صلح يا چارچوب رفتاري براي پايان مناقشه از سوي دو طرف ميدان جنگ ترسيم نمي‌شود. حکمراني روسيه بر شبه‌جزيره کريمه از سال 2014 و ادعاي حاکميت اوکراين نمونه بارز نبرد منجمد است.  انجماد جنگ اوکراين، بي‌نظمي و تنش در نقطه‌اي مطلوب نگه مي‌دارد البته هرلحظه ممکن است جنگ  از انجماد خارج شود نکته حائز اهميت اينجاست که براي روسيه يک دغدغه دائمي ايجاد مي‌کند که در نهايت هدف‌گذاري کوتاه مدت شکل دهي جنگ اوکراين را تامين مي‌کند.  
 
کد مطلب: 199787
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *